2. The cone would then float up into the concave funnel and constrict the water passage, thus throttling its flow.
[ترجمه گوگل]سپس مخروط به داخل قیف مقعر شناور می شود و مسیر عبور آب را منقبض می کند و در نتیجه جریان آن را خنثی می کند [ترجمه ترگمان]سپس مخروط در قیف مقعر گسترده می شود و مجرای آب را منقبض می کند و بدین ترتیب جریان آن را خفه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Disc harrows consisting of gangs of concave steel discs are dragged at an angle to the line of draught.
[ترجمه گوگل]هاروهای دیسکی متشکل از دسته هایی از دیسک های فولادی مقعر با زاویه ای نسبت به خط کشش کشیده می شوند [ترجمه ترگمان]چنگک ها از دیسک های فولادی concave با زاویه ای به خط کوران کشیده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The tenement was very old, the stairs concave from constant use.
[ترجمه guest] ساختمان خانه بسیار قدیمی بود پله ها از استفاده مداوم گود ( مقعر ) شده بود
|
[ترجمه گوگل]کانکس بسیار قدیمی بود، پله ها از استفاده مداوم مقعر بودند [ترجمه ترگمان]ساختمان خانه بسیار قدیمی بود که از استفاده مدام استفاده می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The concave sole on the underside of the hoof is sensitive and not as hard as the outer wall.
[ترجمه گوگل]کفی مقعر در قسمت زیرین سم حساس است و به سختی دیواره بیرونی نیست [ترجمه ترگمان]The concave در قسمت زیرین سم حساس است و به اندازه دیواره خارجی محکم نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Dinosaur shoulder blades had concave sockets facing downwards and backwards.
[ترجمه گوگل]تیغه های شانه دایناسور دارای سوکت های مقعر رو به پایین و عقب بودند [ترجمه ترگمان]تیغه های شانه (Dinosaur)sockets مقعر با رو به پایین و رو به عقب داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The concave feels good, similar to the Gator but deeper if anything, simple but functional.
[ترجمه گوگل]مقعر احساس خوبی دارد، شبیه به Gator اما عمیق تر، ساده اما کاربردی [ترجمه ترگمان]مقعر، شبیه به gator است، اما در صورتی که چیزی، ساده اما کاربردی باشد، عمیق تر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. At the centre of the face was a concave portion and Nuadu knew that the jutting bone of the nose had gone.
[ترجمه گوگل]در مرکز صورت یک قسمت مقعر قرار داشت و نوادو می دانست که استخوان برآمدگی بینی از بین رفته است [ترجمه ترگمان]در وسط صورتش قسمت نازکی از بخش بود که قسمت اصلی بینی آن از بین رفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A concave underwater shape will give superior performance when you progress to an intermediate level.
[ترجمه گوگل]یک شکل مقعر در زیر آب، زمانی که به سطح متوسط پیش میروید، عملکرد بهتری خواهد داشت [ترجمه ترگمان]یک شکل آب مقعر زمانی که به یک سطح میانی برسید، عملکرد بهتری خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Modern lizards and crocodiles have saddle-shaped shoulder joints, concave from the bottom to the top and convex from the inside out.
[ترجمه گوگل]مارمولک ها و کروکودیل های امروزی دارای مفاصل شانه ای زینی شکل هستند که از پایین به بالا مقعر و از داخل به بیرون محدب هستند [ترجمه ترگمان]مارمولک و تمساح مدرن، مفاصل شانه به شکل را دارند که از پایین به بالا و از پایین به محدب و از داخل محدب وصل شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The threemirror anastigmatic system includes two aspherical concave mirrors and a spherical convex mirror.
[ترجمه گوگل]سیستم آناستیگماتیک سه آینه شامل دو آینه مقعر کروی و یک آینه محدب کروی است [ترجمه ترگمان]سیستم threemirror threemirror شامل دو آینه concave مقعر و یک آینه محدب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The relation between the focal length of a concave lens and its reflective image properties is analysed and deduced.
[ترجمه گوگل]رابطه بین فاصله کانونی یک لنز مقعر و ویژگی های تصویر بازتابی آن تحلیل و استنباط می شود [ترجمه ترگمان]رابطه بین فاصله کانونی یک لنز مقعر و ویژگی های تصویر بازتابنده آن، تحلیل و استنتاج می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The design according to human cervical spaces located concave shape, the balance should normally lie.
[ترجمه گوگل]طراحی با توجه به فضاهای دهانه رحم انسان واقع به شکل مقعر، تعادل باید به طور معمول دروغ باشد [ترجمه ترگمان]طرح براساس فضای رحم انسان که شکل concave را نشان می دهد، تعادل باید به طور نرمال دروغ بگوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The position occupied by the concave die core originally becomes concave shape when changing into vacant ceramic product.
[ترجمه گوگل]موقعیت اشغال شده توسط هسته قالب مقعر در ابتدا به شکل مقعر در هنگام تبدیل به محصول سرامیکی خالی تبدیل می شود [ترجمه ترگمان]موقعیت اشغال شده توسط هسته die مقعر در ابتدا به شکل concave تبدیل می شود که به یک محصول سرامیک خالی تبدیل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In order to test concave aspherical surfaces precisely, a binary phase twin computer-generated hologram(CGH) is proposed and designed.
[ترجمه گوگل]به منظور آزمایش دقیق سطوح غیرکروی مقعر، یک هولوگرام تولید شده توسط کامپیوتر دو فازی دوتایی (CGH) پیشنهاد و طراحی شده است [ترجمه ترگمان]به منظور آزمایش دقیق سطوح aspherical مقعر، یک جفت جفت دوتایی تولید شده با کامپیوتر (CGH)پیشنهاد و طراحی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[شیمی] 1- کاو، مقعر، توگود، فرورفته 2- سطح یا چیز کاو 3- کاو کردن، مقعر کردن [سینما] عدسی کاو (مقعر) [عمران و معماری] تقعر - مقعر [صنعت] مقعر، کاو، واگرا [نساجی] مقعر - گود [ریاضیات] کاو، مقعر، گود، توخالی، واگرا [آب و خاک] کاو، مقعر، تقعر
انگلیسی به انگلیسی
• curving inward a surface that is concave curves inwards in the middle.
پیشنهاد کاربران
تو خالی
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : concave ✅ تلفظ واژه: kon - KĀV ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: کاو، مقعر ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : koil/o