concatenate

/kənˈkætəˌnet//kənˈkætəˌnet/

معنی: بهم پیوستن، الحاق کردن، مسلسل کردن
معانی دیگر: هم زنجیره، زنجیره ای، مسلسل، زنجیری

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: concatenates, concatenating, concatenated
• : تعریف: to link in a series or chain.
مشابه: link

- His arguments were poorly concatenated.
[ترجمه گوگل] استدلال های او به خوبی به هم پیوسته بودند
[ترجمه ترگمان] استدلالات او به نحوی مبهم به یکدیگر الحاق شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: concatenation (n.)
• : تعریف: connected as in a series or chain.

جمله های نمونه

1. So, we concatenate some blues/greens to the color vector.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مقداری آبی/سبز را به بردار رنگ الحاق می کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما برخی از سبزها \/ سبزی را به بردار رنگ تبدیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, in certain organizations, the practice is to concatenate part type with part name.
[ترجمه گوگل]با این حال، در سازمان های خاص، رویه این است که نوع قطعه را با نام قطعه به هم متصل می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در برخی از سازمان ها، این عمل با نام بخشی از نام بخشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You cannot concatenate a wide character string and non-wide character string.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید یک رشته کاراکتر گسترده و رشته کاراکتر غیر عریض را به هم متصل کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید یک رشته شخصیت بزرگ و یک رشته non را از هم جدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This requires that you concatenate the output from each step in the creation of the NSDs into one file.
[ترجمه گوگل]این مستلزم آن است که خروجی هر مرحله از ایجاد NSD ها را به یک فایل متصل کنید
[ترجمه ترگمان]این مستلزم آن است که شما خروجی را از هر مرحله در ایجاد فایل NSDs به یک فایل concatenate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An implementation of this pattern may simply concatenate the individual source messages or may incorporate some more sophisticated set of data mapping capabilities.
[ترجمه گوگل]اجرای این الگو ممکن است به سادگی پیام‌های منبع منفرد را به هم متصل کند یا مجموعه پیچیده‌تری از قابلیت‌های نقشه‌برداری داده را در خود جای دهد
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی این الگو ممکن است به سادگی پیغام های منبع فردی را محدود کرده و یا مجموعه ای پیچیده تر از قابلیت های نقشه برداری اطلاعات را در بر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Exchange and allocating is the intermediate agency of concatenate production and consumption.
[ترجمه گوگل]مبادله و تخصیص عامل واسط تولید و مصرف بهم پیوسته است
[ترجمه ترگمان]بورس و تخصیص منابع میانی تولید و مصرف concatenate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This method also uses the built-in concatenate function to combine two strings and return them as a single string.
[ترجمه گوگل]این روش همچنین از تابع concatenate داخلی برای ترکیب دو رشته و برگرداندن آنها به عنوان یک رشته استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این روش همچنین از تابع concatenate برای ترکیب دو رشته و بازگرداندن آن ها به عنوان یک رشته واحد استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Having a few among them is concatenate world each commerce of big haven advocate course.
[ترجمه گوگل]وجود تعداد کمی از آنها در جهان به هم پیوسته است که هر تجارت از دوره های مدافع پناهگاه بزرگ به هم پیوسته است
[ترجمه ترگمان]داشتن چند نفر در میان آن ها دنیای concatenate است که هر تجارت بزرگ مدافع بهشت بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cat (short for "concatenate") command takes one or more files on its input and prints them to its output as a single file.
[ترجمه گوگل]دستور cat (مخفف "concatenate") یک یا چند فایل را در ورودی خود می گیرد و آنها را به عنوان یک فایل در خروجی خود چاپ می کند
[ترجمه ترگمان]فرمان (کوتاه برای فرمان concatenate)یک یا چند فایل را در ورودی خود می گیرد و آن ها را به عنوان یک فایل واحد به خروجی خود می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Often, you need to concatenate a variable between two strings.
[ترجمه گوگل]اغلب، شما نیاز دارید که یک متغیر را بین دو رشته الحاق کنید
[ترجمه ترگمان]اغلب شما باید یک متغیر را بین دو رشته تقسیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. cat is short for concatenate, and can be used to sequence several files together into a larger file.
[ترجمه گوگل]cat مخفف کلمه concatenate است و می توان از آن برای توالی چندین فایل در یک فایل بزرگتر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]گربه برای concatenate کوتاه است و می تواند برای ترتیب دادن چندین فایل با هم به یک فایل بزرگ تر استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I might want to do more than simply concatenate the values: I might want to check for nulls.
[ترجمه گوگل]من ممکن است بخواهم بیشتر از صرفاً به هم پیوستن مقادیر انجام دهم: ممکن است بخواهم تهی را بررسی کنم
[ترجمه ترگمان]شاید بخواهم بیشتر از ساده کردن ارزش ها انجام دهم: ممکن است بخواهم for را چک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To see trends, concatenate log files and run a processing script on the combined output.
[ترجمه گوگل]برای مشاهده روندها، فایل‌های گزارش را به هم متصل کنید و یک اسکریپت پردازشی را روی خروجی ترکیبی اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]برای دیدن گرایش ها، ثبت فایل های لاگ فایل و اجرای اسکریپت پردازش روی خروجی ترکیبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهم پیوستن (فعل)
knot, graft, incorporate, unite, concrete, stick, link, admix, interlock, interconnect, bind, interlink, concatenate, pan, knit, seam, inosculate

الحاق کردن (فعل)
insert, append, catenate, concatenate

مسلسل کردن (فعل)
interlink, catenate, concatenate, serialize

تخصصی

[کامپیوتر] الحاق کردن ؛ الحاق ؛ چسباندن ؛ اتصال
[برق و الکترونیک] متصل کردن، به هم پیوستن
[ریاضیات] متصل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• link together, connect one to another

پیشنهاد کاربران

concatenate ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: هم زنجیره ای شدن
تعریف: تشکیل یک زنجیره در پی پیوندِ سربه سر قطعات نوکلئیک اسید
مجتمع کردن - تلفیق کردن - جمع کردن - یکپارچه کردن
ادغام کردن
به هم چسباندن

بپرس