conation

/koʊˈneɪʃən//kəʊˈneɪʃən/

معنی: سعی، کوشش بدون هدف معین
معانی دیگر: (روان شناسی) رغبت، میل، گرایش به انجام کاری، کردار انگیزی

جمله های نمونه

1. It is a constant condition line conation Tsutomu's obtains that should be had.
[ترجمه گوگل]این یک خط شرط ثابت است که Tsutomu به دست می آورد که باید داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این یک خط شرط ثابت conation Tsutomu است که باید داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is a constant condition that line conation Tsutomu's obtains that should be had.
[ترجمه گوگل]این یک شرط ثابت است که ترکیب خطی Tsutomu به دست می آورد که باید داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این یک شرط ثابت است که line Tsutomu به دست می آورد که باید داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because of the different understanding of the conation of selfishness, the debate sometimes takes different routes.
[ترجمه گوگل]به دلیل درک متفاوت از ترکیب خودخواهی، بحث گاهی مسیرهای متفاوتی را طی می کند
[ترجمه ترگمان]به دلیل درک متفاوتی از the خودخواهی، این بحث گاهی مسیرهای متفاوتی را می طلبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are ten church members by inheritance for one by conation.
[ترجمه گوگل]ده عضو کلیسا بر اساس ارث وجود دارد و یکی از آنها بر اساس اتحاد
[ترجمه ترگمان]ده تا از اعضای کلیسا با ارث به one تعلق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The paper suggests that the factors of "cognition, affection and conation" are significant to the formation of the idea of lifetime sports for students of normal university.
[ترجمه گوگل]این مقاله پیشنهاد می‌کند که عوامل «شناخت، محبت و همبستگی» در شکل‌گیری ایده ورزش مادام‌العمر برای دانشجویان دانشگاه عادی مهم هستند
[ترجمه ترگمان]این مقاله پیشنهاد می کند که عوامل \"شناخت، محبت و conation\" در شکل گیری ایده ورزش های عمر برای دانش آموزان دانشگاه معمولی مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The paper focuses on the state adjectives in imperative sentences, and holds that the basic semantic feature of state adjectives is Conation.
[ترجمه گوگل]این مقاله بر صفت های حالت در جملات امری تمرکز دارد و معتقد است که ویژگی معنایی اساسی صفت های حالت Conation است
[ترجمه ترگمان]این مقاله بر روی صفات دولتی در جملات الزامی تمرکز می کند و نشان می دهد که ویژگی معنایی پایه صفات دولتی Conation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tradition and reformation are complements of each other. The existence and the value of tradition can never be changed by any human conation .
[ترجمه گوگل]سنت و اصلاح مکمل یکدیگر هستند وجود و ارزش سنت هرگز با هیچ قوم انسانی قابل تغییر نیست
[ترجمه ترگمان]سنت و اصلاح مکمل یکدیگر هستند وجود و ارزش سنت را نمی توان با هیچ گونه conation انسانی تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سعی (اسم)
work, labor, purpose, effort, eagerness, endeavor, conation

کوشش بدون هدف معین (اسم)
conation

انگلیسی به انگلیسی

• will power, conscious or unconscious mental striving towards a goal (psychology)

پیشنهاد کاربران

( روانشناسی ) کردار: وجوهی از فرآیندهای روانی که با اراده و تلاش و تمایل سروکار دارند.
شوق ( فلسفه و الهیات )
Conation آن قسمت از ذهن آدمی است که:
اراده و قصد و نیت رو بالفعل میکند. . .
رغبت و تلاشِ ارادی

بپرس