comradely


معنی: خودمانی

جمله های نمونه

1. He gave me a comradely slap on the back.
[ترجمه گوگل]یک سیلی رفاقتی به پشتم زد
[ترجمه ترگمان]یک سیلی دوستانه به من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They worked in comradely silence.
[ترجمه گوگل]آنها در سکوت رفاقتی کار می کردند
[ترجمه ترگمان]همه با هم در سکوت کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We are appreciative of your comradely advice.
[ترجمه گوگل]قدردان نصیحت رفقای شما هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به نصیحت دوستانه شما قدردانی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I like the comradely sense of turning pages someone else turned and reading passages someone long-gone has called my attention to.
[ترجمه گوگل]من این حس رفاقتی را دوست دارم که ورق‌هایی را که شخص دیگری ورق زده است ورق می‌زنم و می‌خوانم که کسی که مدت‌هاست توجهم را جلب کرده است
[ترجمه ترگمان]خیلی دوست دارم صفحات ورق دیگری را ورق بزنم که کسی رویش را برگرداند و صدای کسی را که خیلی دور شده بود بخواند، توجه مرا جلب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Medvedev said he and Putin's proposal in Congress is well thought out, as early as between him and Putin "comradely alliance" in the formative stages, the two sides discussed the idea.
[ترجمه گوگل]مدودف گفت که پیشنهاد او و پوتین در کنگره به خوبی اندیشیده شده است، از زمانی که بین او و پوتین "ائتلاف رفاقتی" در مراحل شکل گیری، دو طرف درباره این ایده بحث کردند
[ترجمه ترگمان]مددوف گفت که پیشنهاد او و پوتین در کنگره به خوبی در حال بررسی است، تا زمانی که بین او و پوتین \"اتحاد comradely\" در مراحل سازنده قرار داشته باشد، دو طرف درباره این ایده بحث و تبادل نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bela clapped Jack on the shoulder in comradely fashion and gave him a sisterly hug. She towered over him, a full head taller.
[ترجمه گوگل]بلا به شکلی رفاقتی روی شانه جک زد و او را خواهرانه در آغوش گرفت او بر فراز او بلند شد، یک سر تمام بلندتر
[ترجمه ترگمان]جک دوستانه دستی به شانه جک زد و او را بغل کرد او سرش را بلند کرد و سرش را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are appreciate of your comradely advice.
[ترجمه گوگل]قدردان نصیحت دوستانه شما هستیم
[ترجمه ترگمان]ما از نصیحت دوستانه شما قدردانی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A lot of the people you associate with in your forum will also want to trade links with you; do it, it builds comradely .
[ترجمه گوگل]بسیاری از افرادی که در انجمن خود با آنها ارتباط برقرار می کنید نیز می خواهند با شما پیوند تجارت کنند انجامش بده، رفاقتی میسازه
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افرادی که در این فروم به آن ها وابسته هستید نیز باید با شما ارتباط برقرار کنند؛ این کار را انجام دهید، it می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It goes without saying that the higher levels should maintain close relations with the lower levels and that these should be comradely .
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که سطوح بالاتر باید با سطوح پایین ارتباط نزدیک داشته باشند و اینها باید رفاقتی باشند
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که سطوح بالاتر باید روابط نزدیکی با سطوح پایین تر داشته باشند و این باید comradely باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. “We actually discussed this variant of events while we were first forming our comradely alliance,” proclaimed Mr Medvedev.
[ترجمه گوگل]آقای مدودف اعلام کرد: «ما در واقع در حالی که برای اولین بار در حال تشکیل اتحاد رفاقتی خود بودیم، درباره این نوع رویدادها بحث کردیم
[ترجمه ترگمان]آقای مدودف اعلام کرد: \" ما در واقع این گونه رویدادها را در حالی که اولین اتحاد comradely را تشکیل دادیم مورد بحث قرار دادیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خودمانی (صفت)
close, related, friendly, private, bosom, inner, intimate, familiar, comradely, heart-to-heart, hob-and-nob, hob-a-nob

انگلیسی به انگلیسی

• in a friendly way, sociably, amicably, brotherly
if you do something in a comradely way, you are being pleasant and friendly to other people.

پیشنهاد کاربران

بپرس