computerized

/kəmˈpjuːtəˌraɪzd//kəmˈpjuːtəraɪzd/

معنی: کامپیوتری، کامپیوتری شده
معانی دیگر: کامپیوتری، کامپیوتری شده

جمله های نمونه

1. We're trying to create our own computerized database.
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای ایجاد پایگاه داده کامپیوتری خود هستیم
[ترجمه ترگمان]ما داریم سعی می کنیم به دیتابیس دسترسی پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The National Cancer Institute now has a computerized system that can quickly provide information.
[ترجمه گوگل]موسسه ملی سرطان اکنون یک سیستم کامپیوتری دارد که می تواند به سرعت اطلاعات را ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]موسسه ملی سرطان در حال حاضر یک سیستم کامپیوتری دارد که می تواند به سرعت اطلاعات را تامین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Computerized data bases are proliferating fast.
[ترجمه گوگل]پایگاه های داده رایانه ای به سرعت در حال تکثیر هستند
[ترجمه ترگمان]پایگاه های داده Computerized به سرعت رو به افزایش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Detectives issued computerized E-fit pictures of two men they want to question.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان تصاویر کامپیوتری E-fit از دو مردی که می خواهند از آنها بازجویی کنند، منتشر کردند
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان با استفاده از تصاویر E کامپیوتری از دو مردی که می خواهند سوال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Computerized reservation systems help airline profits in several ways.
[ترجمه گوگل]سیستم‌های رزرو رایانه‌ای از راه‌های مختلفی به سود خطوط هوایی کمک می‌کنند
[ترجمه ترگمان]سیستم های رزرو Computerized به چندین طریق به سود خطوط هوایی کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The firm has computerized its records.
[ترجمه گوگل]این شرکت سوابق خود را کامپیوتری کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت سوابق آن را کامپیوتر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They went over to a computerized records system.
[ترجمه گوگل]آنها به یک سیستم ثبت کامپیوتری رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک سیستم سوابق کامپیوتری رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The factory has been fully computerized.
[ترجمه گوگل]کارخانه کاملا کامپیوتری شده است
[ترجمه ترگمان]این کارخانه به طور کامل کامپیوتری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They've just computerized the whole system.
[ترجمه گوگل]آنها فقط کل سیستم را کامپیوتری کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط یک سیستم کامپیوتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The whole shooting match is being computerized, which should significantly reduce delays.
[ترجمه گوگل]کل مسابقه تیراندازی در حال کامپیوتری شدن است که باید به میزان قابل توجهی تاخیرها را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]کل این مسابقه، کامپیوتری شدن است که باید به طور قابل توجهی تاخیرها را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The accounts section has been completely computerized.
[ترجمه گوگل]قسمت حساب ها کاملا کامپیوتری شده است
[ترجمه ترگمان]بخش حساب ها به طور کامل کامپیوتری شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The public registry in Panama City keeps computerized records of all companies.
[ترجمه گوگل]ثبت عمومی در پاناما سیتی سوابق کامپیوتری تمام شرکت ها را نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]ثبت عمومی در پاناما، سوابق کامپیوتری همه شرکت ها را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The commercial world is now being increasingly computerized.
[ترجمه گوگل]دنیای تجاری اکنون به طور فزاینده ای کامپیوتری می شود
[ترجمه ترگمان]دنیای تجاری در حال حاضر به طور فزاینده ای کامپیوتری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Ottawa-based maker of computerized communications equipment cashed in on optimistic prospects for the Internet, the global computer network.
[ترجمه گوگل]سازنده تجهیزات ارتباطی کامپیوتری مستقر در اتاوا از چشم انداز خوش بینانه اینترنت، شبکه جهانی کامپیوتر، سود مالی کرد
[ترجمه ترگمان]سازنده مبتنی بر اتاوا از تجهیزات ارتباطات کامپیوتری، به چشم اندازه ای خوش بینانه برای اینترنت، شبکه کامپیوتر جهانی، آن را نقد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Or in a room with computerized controls set to launch rockets.
[ترجمه گوگل]یا در اتاقی با کنترل های کامپیوتری که برای پرتاب موشک تنظیم شده است
[ترجمه ترگمان]یا در اتاقی با کنترل های کامپیوتری راه اندازی شده برای پرتاب موشک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کامپیوتری (صفت)
computerized

کامپیوتری شده (صفت)
computerized

تخصصی

[ریاضیات] کامپیوتری شده، کامپیوتریزه

انگلیسی به انگلیسی

• using computers, having computers, equipped with computers, analyzed or processed by computer (also computerised)

پیشنهاد کاربران

بپرس