compression

/kəmˈpreʃn̩//kəmˈpreʃn̩/

معنی: اختصار، تراکم، ضغطه، فشردگی، فشرده سازی، فشار، متراکم سازی، هم فشارش، بهم فشردگی
معانی دیگر: چلاندگی، همفشردگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: compressional (adj.)
(1) تعریف: the act or process of pressing down on or together, causing flattening or condensing.
مشابه: abridgment

- The underlying layers of rock were flattened by compression.
[ترجمه ترنم] لایه های زیرین سنگ توسط فشرده سازی مسطح شده اند
|
[ترجمه گوگل] لایه های زیرین سنگ با فشرده سازی صاف شدند
[ترجمه ترگمان] لایه های زیرین سنگ با تراکم مسطح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state or result of being compressed.
مشابه: abbreviation, abridgment

(3) تعریف: the reduction in volume and increase in pressure of air or air mixed with fuel in the cylinder of an internal combustion engine prior to ignition, or the engine cycle in which this process takes place.

جمله های نمونه

1. compression spring
فنر کمپرسی (یا حلقوی یا فشاری)

2. the compression of air by the piston
فشرده شدن هوا توسط پیستون

3. To give it strength in compression and tension, steel rods were embedded in the concrete.
[ترجمه گوگل]برای استحکام در فشار و کشش، میله های فولادی در بتن تعبیه شد
[ترجمه ترگمان]برای دادن قدرت به فشار و کشش، میله های فولادی در بتون جای گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Usually such data are so extensive that considerable compression or smoothing is a vital preliminary to analysis.
[ترجمه گوگل]معمولاً چنین داده هایی به قدری گسترده هستند که فشرده سازی یا هموارسازی قابل توجه مقدماتی برای تجزیه و تحلیل است
[ترجمه ترگمان]معمولا چنین داده هایی چنان گسترده هستند که فشرده سازی یا هموارسازی قابل توجه یک مقدمه حیاتی برای تجزیه و تحلیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't use jointing compound unless recommended Tighten the compression joints using a spanner at either end.
[ترجمه گوگل]از ترکیب اتصال دهنده استفاده نکنید مگر اینکه توصیه شده باشد درزهای فشاری را با استفاده از یک آچار در هر دو طرف سفت کنید
[ترجمه ترگمان]از اتصال پرکننده استفاده نکنید مگر این که اتصالات فشرده سازی را با استفاده از آچار در هر دو انتها محکم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The compression will let digital audio-visual services be carried by terrestrial and satellite channels, telecommunications networks or digital storage devices.
[ترجمه گوگل]فشرده سازی به خدمات دیجیتال صوتی و تصویری اجازه می دهد تا توسط کانال های زمینی و ماهواره ای، شبکه های مخابراتی یا دستگاه های ذخیره سازی دیجیتال انجام شود
[ترجمه ترگمان]فشرده سازی اجازه می دهد تا خدمات صوتی - تصویری توسط شبکه های زمینی و ماهواره ای، شبکه های مخابراتی و یا دستگاه های ذخیره سازی دیجیتال حمل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Compression reduces the size of an e-mail transmission.
[ترجمه گوگل]فشرده سازی اندازه ارسال ایمیل را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]فشرده سازی اندازه ارسال ایمیل را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Data compression can increase the effective speed at which a connection operates by getting rid of redundant information.
[ترجمه گوگل]فشرده سازی داده ها می تواند با خلاص شدن از شر اطلاعات اضافی، سرعت مؤثری را که در آن یک اتصال کار می کند، افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]فشرده سازی اطلاعات می تواند سرعت موثر اتصال را افزایش دهد که در آن یک اتصال با خلاص شدن از شر اطلاعات اضافی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When they work, compression schemes provide a lot more usable space for almost no investment.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها کار می کنند، طرح های فشرده سازی فضای قابل استفاده بیشتری را برای تقریباً بدون سرمایه گذاری فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها کار می کنند، فشرده سازی برای تقریبا هیچ سرمایه گذاری فضای قابل استفاده تری را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The compression ratio is a high 7:
[ترجمه گوگل]نسبت تراکم بالا 7 است:
[ترجمه ترگمان]نسبت فشرده سازی یک میزان بسیار بالا است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The weakness of wood is in compression along the grain.
[ترجمه گوگل]ضعف چوب در فشردگی در امتداد دانه است
[ترجمه ترگمان]ضعف چوب در فشردگی دانه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. MPEG-2 sets the standard for the compression of digital signals, the most complicated and expensive element of any digital broadcasting system.
[ترجمه گوگل]MPEG-2 استانداردی را برای فشرده سازی سیگنال های دیجیتال، پیچیده ترین و گران ترین عنصر هر سیستم پخش دیجیتال، تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]MPEG - ۲ استاندارد فشرده سازی سیگنال های دیجیتال، پیچیده ترین و گران ترین عناصر سیستم پخش دیجیتال را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For some reason, this compression was more efficient along an equatorial belt, making a ring-like structure.
[ترجمه گوگل]بنا به دلایلی، این فشرده سازی در امتداد کمربند استوایی کارآمدتر بود و ساختاری حلقه مانند ایجاد می کرد
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، این فشرده سازی در امتداد یک کمربند استوایی کارآمدتر بود و ساختار حلقه مانندی درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How do I tell the compression ratio and therefore which spark plugs to use?
[ترجمه گوگل]چگونه نسبت تراکم و بنابراین از کدام شمع ها استفاده کنم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانم به نسبت تراکم و در نتیجه آن شمع ها را روشن کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختصار (اسم)
reduction, abbreviation, brevity, clipping, compendium, contraction, compression, abridgment, compend, briefness

تراکم (اسم)
compression, aggregate, agglomeration, density, congestion, aggregation, congeries

ضغطه (اسم)
compression, shock, pressure, bruise, squeezing, compressing, contusion, forcing, trauma, pressuring

فشردگی (اسم)
compression, strangulation, jam, compaction

فشرده سازی (اسم)
compression, compaction

فشار (اسم)
compression, rush, stress, tension, violence, hustle, constraint, pressure, oppression, thrust, push, press, pressing, squeeze, discharge head, vim, enforcement, impressure, inrush, squeeze play

متراکم سازی (اسم)
compression

هم فشارش (اسم)
compression

بهم فشردگی (اسم)
compression, impaction

تخصصی

[عمران و معماری] فشار - تراکم - فشردگی - بهمفشردگی - فشار بر هم
[کامپیوتر] فشرده سازی - فشرده سازی - نگاه کنید به data compression.
[برق و الکترونیک] فشردگی - فشرده سازی؛ متراکم سازی کاهش گستره ی حجم صدای یک سیگنال شنیداری . در این حالت سیگنالهای ضعیف نسبت به نویز زمینه قوی تر می شوندو سیگنالهای قوی نیز کمتر تقویت می شوند تا سیستم دچار اضافه بار نشود.برای نیل به این هدف ،بهره ی مؤثر مدار به طور خودکار و به صورت تابعی از دامنه ی سیگنال تغییر داده می شود.
[مهندسی گاز] تراکم، بهم فشردگی
[نساجی] فشار - تراکم - فشردگی - انقباض
[ریاضیات] فشردگی، تراکم، درهم فشردگی، کوتاه شدگی، متراکم سازی، فشار
[آب و خاک] تراکم، انبارش، تمرکز

انگلیسی به انگلیسی

• pressing together, making smaller using pressure

پیشنهاد کاربران

در مهندسی عمران :
compression = pushing together فشار
tension = pulling apart کشش
فشردگی
فشرده سازی
compression ( فیزیک )
واژه مصوب: تراکم 2
تعریف: [فیزیک]‏ کاهش حجم ماده براثر تغییر فشار|||[قطعات و مجموعه های خودرو] فرایند کاهش حجم و افزایش فشار مخلوط سوخت و هوا در سیلندر براثر حرکت روبه بالای پیستون
غوص
فشار ( زیست شناسی )

بپرس