• (2)تعریف: the ability to comprehend. • مترادف: grasp, intellect, intelligence • متضاد: blindness • مشابه: cognizance, consciousness, discernment, insight, penetration, perception, perspicacity, savvy, sense
- beyond our comprehension
[ترجمه گوگل] فراتر از درک ما [ترجمه ترگمان] آن سوتر از فهم و ادراک ما، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: the state or fact of being comprehensive; inclusion or inclusiveness. • مترادف: comprehensiveness, inclusion, inclusiveness • مشابه: broadness
جمله های نمونه
1. sensory comprehension
ادراک حسی
2. it is beyond my comprehension
از دامنه ی درک من خارج است.
3. the stroke affected his speech and comprehension
سکته مغزی قدرت تکلم و فهم او را تحت تاثیر قرار داد.
[ترجمه گوگل]مشکل فراتر از درک من است [ترجمه ترگمان]مساله فراتر از فهم من است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His behaviour was completely beyond comprehension .
[ترجمه Yasna] رفتارش کالملا بد بود
|
[ترجمه گوگل]رفتار او کاملاً فراتر از درک بود [ترجمه ترگمان]رفتارش کاملا درک شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She has no comprehension of the seriousness of the situation.
[ترجمه KHO] او نمیتواند جدیت موضوع را درک کند
|
[ترجمه گوگل]او درکی از جدی بودن وضعیت ندارد [ترجمه ترگمان]او درک جدی بودن اوضاع را درک نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This was utterly beyond her comprehension.
[ترجمه گوگل]این کاملاً فراتر از درک او بود [ترجمه ترگمان]این موضوع کام لا فراتر از فهم او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The task requires a good comprehension of complex instructions.
[ترجمه گوگل]این کار مستلزم درک خوب دستورالعمل های پیچیده است [ترجمه ترگمان]این وظیفه نیازمند درک خوب دستورالعمل های پیچیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There are exercises for checking comprehension.
[ترجمه گوگل]تمرین هایی برای بررسی درک مطلب وجود دارد [ترجمه ترگمان]تمرین هایی برای بررسی درک مطلب وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The second passage for reading comprehension on the examination paper foxed me completely; I couldn't understand it at all.
[ترجمه محمد سعید] پاراگراف دوم درک مطلب در آزمون مرا کاملا گول زد به طوری که اصلا نمیتوانستم آن را درک کنم.
|
[ترجمه گوگل]قسمت دوم برای درک مطلب در برگه امتحان مرا کاملاً فریب داد اصلا نتونستم بفهممش [ترجمه ترگمان]راه دوم برای درک کردن درباره مقاله مورد گول زدن به من کاملا واضح بود؛ اصلا نمی توانستم آن را درک کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He has no comprehension of the size of the problem.
[ترجمه گوگل]او درکی از اندازه مشکل ندارد [ترجمه ترگمان]او درک اندازه مشکل را درک نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The vastness of space defied comprehension.
[ترجمه گوگل]وسعت فضا، درک را به چالش می کشد [ترجمه ترگمان]وسعت فضا به سختی درک می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. What Jock had done was beyond my comprehension.
[ترجمه گوگل]کاری که جوک انجام داده بود فراتر از درک من بود [ترجمه ترگمان]کاری که او کرده بود فراتر از فهم من بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Is this test a good measure of reading comprehension?
[ترجمه گوگل]آیا این آزمون معیار خوبی برای درک مطلب است؟ [ترجمه ترگمان]آیا این آزمایش برای ادراک سه بعدی است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The research project will focus on children's comprehension of pretence.
[ترجمه گوگل]این پروژه تحقیقاتی بر درک کودکان از تظاهر متمرکز خواهد بود [ترجمه ترگمان]این پروژه تحقیقاتی بر روی درک کودکان از تظاهر کنندگان تمرکز خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• understanding, intelligibility comprehension is the ability to understand or appreciate something fully. a comprehension is an exercise to find out how well you understand a piece of text.
پیشنهاد کاربران
comprehension ( n ) ( kɑmprɪˈhɛnʃn ) =the ability to understand, e. g. reading comprehension. His behavior was completely beyond comprehension.
فهم - درک مطلب . . . While handwriting may not be as important as it used to be, I still think it has value. It can be a personal and creative way to express oneself, and some studies suggest that handwriting notes can actually improve memory retention and ⭐comprehension