comprehensible

/ˌkɑːmpriˈhensəbl̩//ˌkɒmprɪˈhensəbl̩/

معنی: قابل درک، دریافتنی
معانی دیگر: فهمیدنی، آسان فهم، قابل فهم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: comprehensibly (adv.), comprehensibility (n.), comprehensibleness (n.)
• : تعریف: understandable; intelligible.
متضاد: incomprehensible, opaque, unfathomable, unintelligible

جمله های نمونه

1. your answers should be short and comprehensible
پاسخ های شما باید کوتاه و قابل فهم باشد.

2. the lawyers used a cant that was not comprehensible to me
وکلای دادگستری زبان ویژه ای به کار می بردند که برایم قابل فهم نبود.

3. Her speech was slurred and barely comprehensible.
[ترجمه گوگل]صحبت های او نامفهوم و به سختی قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]سخن او نامفهوم و نامفهوم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's written in clear, comprehensible English.
[ترجمه گوگل]به زبان انگلیسی واضح و قابل فهم نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]به زبان شفاف و قابل فهم نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The procedure must be clear and comprehensible to all staff.
[ترجمه گوگل]روال باید برای همه کارکنان واضح و قابل درک باشد
[ترجمه ترگمان]این روش باید واضح و قابل فهم برای همه کارکنان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His French was barely comprehensible.
[ترجمه گوگل]زبان فرانسه او به سختی قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]زبان فرانسه به زحمت قابل درک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our aim is to make the students'speech comprehensible.
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که گفتار دانش آموزان را قابل درک کنیم
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که دانش آموزان را قابل فهم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spoke abruptly, in barely comprehensible Arabic.
[ترجمه گوگل]او ناگهان به زبان عربی به سختی قابل درک صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان به سختی حرف می زد، به سختی عربی قابل فهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The summary should be comprehensible without reference back to the source work.
[ترجمه گوگل]خلاصه باید بدون ارجاع به منبع کار قابل درک باشد
[ترجمه ترگمان]خلاصه باید بدون ارجاع به کار منبع قابل فهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You often find a writer's books more comprehensible if you know about his life.
[ترجمه گوگل]اگر در مورد زندگی یک نویسنده بدانید، اغلب کتاب های یک نویسنده را قابل درک تر می دانید
[ترجمه ترگمان]شما اغلب کتاب های نویسنده را بیشتر درک می کنید اگر در مورد زندگی او می دانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The instructions should be easily comprehensible to parents.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها باید به راحتی برای والدین قابل درک باشد
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل باید به راحتی برای والدین قابل فهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Articles should be comprehensible to readers without a specialist knowledge.
[ترجمه گوگل]مقالات باید برای خوانندگان بدون دانش تخصصی قابل درک باشد
[ترجمه ترگمان]مقالات باید بدون دانش تخصصی برای خوانندگان قابل فهم باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The man croaked a few hardly comprehensible syllables.
[ترجمه گوگل]مرد چند هجای غیرقابل درک را قار کرد
[ترجمه ترگمان]این مرد چند کلمه نامفهوم حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His uncertainty is comprehensible, but he appears to have jumped the wrong way.
[ترجمه گوگل]عدم اطمینان او قابل درک است، اما به نظر می رسد که او راه را اشتباه رفته است
[ترجمه ترگمان]عدم اطمینان او قابل فهم است، اما به نظر می رسد که اشتباه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل درک (صفت)
perceptible, knowledgeable, cognizable, comprehensible, realizable, imaginable, imaginal, scrutable

دریافتنی (صفت)
comprehensible

انگلیسی به انگلیسی

• understandable, intelligible, may be conceived
if something is comprehensible, it is easily understood.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : comprehend
✅️ اسم ( noun ) : comprehension / comprehensiveness / comprehensibility / comprehensive
✅️ صفت ( adjective ) : comprehensive / comprehensible
✅️ قید ( adverb ) : comprehensively / comprehensibly
هویدا، آشکار، شناختنی
🔴Comprehensible : قابل درک و فهم - فهمیدنی ( understandable )
🔴Comprehensive : جامع و کامل - فراگیرنده و دربرگیرنده ( Thorough )
🔴Adhesive : چسبنده
به معنی قابل درک ، قابل فهم
وازگان هم معنی : understandable , Perceivable
مثال : comprehensible passage was written by famous author
کلمات مرتبط : comprehensive , comprehension, comprehend , comprehensively

بپرس