فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: comprehends, comprehending, comprehended
مشتقات: comprehendible (adj.)
حالات: comprehends, comprehending, comprehended
مشتقات: comprehendible (adj.)
• (1) تعریف: to understand or grasp the meaning of.
• مترادف: apperceive, apprehend, catch, compass, get, grasp, perceive, realize, see, understand
• متضاد: misunderstand
• مشابه: conceive, discern, fathom, follow, intuit, know, penetrate, savvy, seize, sense
• مترادف: apperceive, apprehend, catch, compass, get, grasp, perceive, realize, see, understand
• متضاد: misunderstand
• مشابه: conceive, discern, fathom, follow, intuit, know, penetrate, savvy, seize, sense
- I've read this paragraph many times, but I still can't comprehend it.
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] بارها، این پارگراف رو خوندم، اما هنوز دستم نیومده، که چی میگه؟|
[ترجمه گوگل] من بارها این پاراگراف را خوانده ام، اما هنوز نمی توانم آن را درک کنم[ترجمه ترگمان] بارها این مقاله را خوانده ام، اما هنوز نمی توانم آن را درک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No one comprehended the importance of this event at the time.
[ترجمه Ali] اون موقع هیچکس اهمیت این واقعه رو درک نکرد|
[ترجمه گوگل] هیچ کس در آن زمان اهمیت این رویداد را درک نکرد[ترجمه ترگمان] در آن زمان هیچ کس اهمیت این حادثه را درک نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: mentally or emotionally come to terms with or make logical sense of; grasp the reality of or reasons behind.
• مترادف: fathom, grasp
• مشابه: accept, understand
• مترادف: fathom, grasp
• مشابه: accept, understand
- Who can comprehend such destruction?
[ترجمه Ali] کی میتواند همچنین ویرانی را درک کند؟|
[ترجمه گوگل] چه کسی می تواند چنین تخریبی را درک کند؟[ترجمه ترگمان] چه کسی می تواند چنین ویرانی را درک کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He still could not comprehend that his wife was dead and that she was not coming home.
[ترجمه گوگل] او هنوز نمی توانست بفهمد که همسرش مرده است و او به خانه نمی آید
[ترجمه ترگمان] هنوز نمی توانست بفهمد که همسرش مرده و او به خانه نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنوز نمی توانست بفهمد که همسرش مرده و او به خانه نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She tried to comprehend how this terrible thing could have happened to her.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد درک کند که چگونه این اتفاق وحشتناک ممکن است برای او رخ دهد
[ترجمه ترگمان] سعی کرد بفهمد این اتفاق وحشتناک چگونه ممکن است برایش رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سعی کرد بفهمد این اتفاق وحشتناک چگونه ممکن است برایش رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to include.
• مترادف: contain, embrace, encompass, include
• متضاد: exclude
• مشابه: cover, embody, subsume
• مترادف: contain, embrace, encompass, include
• متضاد: exclude
• مشابه: cover, embody, subsume
- The engineering profession comprehends many disciplines.
[ترجمه احسان] حرفه مهندسی بسیاری از رشته ها را پوشش می دهد|
[ترجمه گوگل] حرفه مهندسی رشته های زیادی را در بر می گیرد[ترجمه ترگمان] حرفه مهندسی تعداد زیادی از رشته ها را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید