comportment

/kəmˈpɔːrtmənt//kəmˈpɔːtmənt/

معنی: رفتار، اخلاق، طرز رفتار، رویه
معانی دیگر: سلوک، ادا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: conduct or bearing; manner of behaving.
مشابه: action, bearing, behavior, conduct, deportment, port

جمله های نمونه

1. the athletes' comportment was admirable
رفتار ورزشکاران ستایش انگیز بود.

2. Group comportment had deteriorated by the day, with yours truly bearing the brunt of the collective delinquency.
[ترجمه گوگل]وضع گروهی روز به روز بدتر شده بود، و شما واقعاً بار بزهکاری جمعی را متحمل می شد
[ترجمه ترگمان]گروه \"comportment\" در روز بدتر شده است، با این حال شما واقعا فشار ارتکاب جرم جمعی را تحمل کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In short, he begins to display precisely the comportment his contemporaries would have expected of their rightful king.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، او دقیقاً همان چیزی را به نمایش می گذارد که معاصرانش از پادشاه واقعی خود انتظار داشتند
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، او شروع به نشان دادن دقیق the که معاصران خویش از پادشاه قانونی خود انتظار داشتند را شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another aspect of executive presence is comportment—your way of conducting yourself in interacting with others.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از جنبه های حضور اجرایی، محبت است - روشی که شما در تعامل با دیگران دارید
[ترجمه ترگمان]جنبه دیگر حضور اجرایی comportment - روش شما برای هدایت خودتان در تعامل با دیگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, practically there still is the comportment of abusing intellectual property right.
[ترجمه گوگل]با این حال، عملا هنوز هم حجم سوء استفاده از حق مالکیت معنوی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، عملا the سو استفاده از حق مالکیت معنوی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Comportment is knowledge of how to behave in expected and unexpected situations regardless of how many eyes are on you.
[ترجمه گوگل]همدلی دانش این است که چگونه در موقعیت‌های مورد انتظار و غیرمنتظره بدون توجه به اینکه چند چشم به شما است، رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]comportment دانش نحوه رفتار در وضعیت های مورد انتظار و غیر منتظره بدون توجه به این که چقدر چشم ها بر روی شما هستند، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was touched deeply for his comportment to work.
[ترجمه گوگل]من عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتم که او کار می کرد
[ترجمه ترگمان]عمیقا به خاطر این کار دست و پنجه نرم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She won admiration for her comportment during the trial.
[ترجمه گوگل]او در طول محاکمه به خاطر رفتارش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در طول محاکمه نسبت به او ستایش نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This scandal raises new questions about the president's private comportment and true character.
[ترجمه گوگل]این رسوایی سؤالات جدیدی را در مورد رفتار خصوصی و شخصیت واقعی رئیس جمهور ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی سوالات جدیدی را در مورد the خصوصی رئیس جمهور و شخصیت حقیقی مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Everyone also occasionally inspects selfishness and promptly corrects areas in daily speech and comportment that may not be consistent with formality or in accord with Dharma.
[ترجمه گوگل]همه همچنین گهگاه خودخواهی را بررسی می‌کنند و فوراً بخش‌هایی را در گفتار و رفتار روزانه که ممکن است با رسمی بودن یا مطابق با دارما سازگار نباشد، اصلاح می‌کنند
[ترجمه ترگمان]هر کسی گاهی اوقات خود پسندی را بررسی می کند و فورا مناطق را در سخنرانی روزانه تصحیح می کند و comportment که ممکن است با تشریفات یا سازگاری با Dharma همخوانی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Read and know on how to create a place for your office that will give you comportment and inspiration.
[ترجمه گوگل]بخوانید و بدانید که چگونه مکانی برای دفتر خود ایجاد کنید که به شما روحیه و آرامش بدهد
[ترجمه ترگمان]بخوانید و در مورد نحوه ایجاد یک مکان برای دفتر خود بدانید که به شما انگیزه و انگیزه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The voter does not express blind confidence in the future comportment of one of the candidates. He approves or disapproves of an already accomplished service.
[ترجمه گوگل]رای دهنده نسبت به آینده یکی از نامزدها اعتماد کورکورانه ابراز نمی کند او خدماتی را که قبلاً انجام داده است تأیید یا رد می کند
[ترجمه ترگمان]رای دهنده نسبت به آینده یکی از نامزدها اعتماد کور نشان نمی دهد او خدمات انجام شده را تایید یا رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. many existing way of thought concept ? value system 、 comportment standardization 、 cultural production 、 social prevailing and
[ترجمه گوگل]بسیاری از راه های موجود مفهوم فکری ? نظام ارزشی، استانداردسازی مجموعه، تولید فرهنگی، حاکمیت اجتماعی و
[ترجمه ترگمان]چند روش فکری موجود؟ سیستم ارزشی، استانداردسازی رسمی، تولید فرهنگی، prevailing اجتماعی و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفتار (اسم)
action, exploit, gesture, behavior, conduct, treatment, manner, demeanor, bearing, dealing, deportment, comportment, thews, step, demarche, ethic, gest

اخلاق (اسم)
behavior, deportment, behaviour, moral, morality, comportment

طرز رفتار (اسم)
behavior, dealing, behaviour, comportment

رویه (اسم)
upper, tack, top, procedure, facing, cover, surface, method, scheme, metier, comportment, vamp, praxis, tenor, instep, ism

انگلیسی به انگلیسی

• behavior

پیشنهاد کاربران

مواجهه
رویه
نوعی روبرو شدن و رفتارِ ما با پدیده ها، ، ، اینکه در برابر پدیده ها چگونه می اندیشین و رفتار میکنیم

بپرس