فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: complies, complying, complied
• : تعریف: to act in agreement with or obedience to a wish, request, requirement, or rule (often fol. by "with"). • مترادف: acquiesce, conform, mind, obey • متضاد: command, disobey, refuse, resist • مشابه: accede, accommodate, accord, adhere, agree, assent, bow, capitulate, come around, come round, concede, concur, consent, meet, observe, satisfy, submit, yield
- All employees must comply with the rules.
[ترجمه Mohammad] همه کارکنان باید تابع قوانین باشند
|
[ترجمه گوگل] همه کارکنان باید قوانین را رعایت کنند [ترجمه ترگمان] همه کارکنان باید مطابق با قوانین عمل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The school has a dress code, but some students do not comply.
[ترجمه گوگل] مدرسه کد لباس دارد، اما برخی از دانش آموزان رعایت نمی کنند [ترجمه ترگمان] این مدرسه دارای یک کد لباس است، اما برخی از دانش آموزان اطاعت نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He knew if he did not comply with this monstrous order, he would be shot.
[ترجمه گوگل] او میدانست که اگر به این دستور وحشتناک عمل نکند، تیرباران خواهد شد [ترجمه ترگمان] او می دانست که اگر با این دستور ناهنجار موافقت نکند، تیرباران خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The commander said that the army would comply with the ceasefire.
[ترجمه گوگل]فرمانده گفت که ارتش به آتش بس پایبند خواهد بود [ترجمه ترگمان]فرمانده گفت که ارتش با آتش بس موافقت خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The factory was closed for failing to comply with government safety regulations.
[ترجمه گوگل]کارخانه به دلیل عدم رعایت مقررات ایمنی دولتی بسته شد [ترجمه ترگمان]این کارخانه به دلیل عدم رعایت مقررات ایمنی دولت بسته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Failure to comply with the regulations will result in prosecution.
[ترجمه گوگل]عدم رعایت مقررات موجب پیگرد قانونی خواهد شد [ترجمه ترگمان]عدم رعایت مقررات منجر به تعقیب قانونی خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. When requested to leave, they refused to comply.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از آنها خواسته شد که آنجا را ترک کنند، آنها حاضر به اطاعت نشدند [ترجمه ترگمان]زمانی که از آن ها خواسته شد که آنجا را ترک کنند، از پذیرفتن آن ها خودداری کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. All the citizens must comply with the law.
[ترجمه حمید سانی] تمامی شهروندان میبایست مطابق قانون عمل کنند/
|
[ترجمه امیرعباس بیهقی] همه شهروندان باید از قانون تبعیت کنند ( پیروی کنند )
|
[ترجمه گوگل]همه شهروندان باید قانون را رعایت کنند [ترجمه ترگمان]همه شهروندان باید مطابق قانون عمل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It should be ascertained that the plans comply with the law.
[ترجمه گوگل]باید مشخص شود که طرح ها مطابق با قانون است [ترجمه ترگمان]باید اطمینان حاصل شود که این برنامه ها با قانون مطابقت دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. To comply with government hygiene regulations, there must be a separate sink for hand washing.
[ترجمه گوگل]برای رعایت مقررات بهداشتی دولتی، باید سینک جداگانه ای برای شستن دست ها وجود داشته باشد [ترجمه ترگمان]برای مطابقت با مقررات بهداشت دولتی، باید یک سینک جداگانه برای شستن دست ها وجود داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Candidates must comply strictly with these instructions.
[ترجمه گوگل]داوطلبان باید به شدت از این دستورالعمل پیروی کنند [ترجمه ترگمان]نامزدها باید با این دستورالعمل ها به شدت عمل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. All companies must comply with the new directive.
[ترجمه گوگل]همه شرکت ها باید دستورالعمل جدید را رعایت کنند [ترجمه ترگمان]همه شرکت ها باید با دستورالعمل جدید موافقت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They refused to comply with the UN resolution.
[ترجمه وایبی] انها از تبعیت از قطعنامه سازمان ملل ممانعت کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها از اجرای قطعنامه سازمان ملل خودداری کردند [ترجمه ترگمان]آن ها از اجابت قطعنامه سازمان ملل متحد خودداری کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. All companies must comply with the regulations .
[ترجمه گوگل]همه شرکت ها باید مقررات را رعایت کنند [ترجمه ترگمان]همه شرکت ها باید با مقررات مطابقت داشته باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Companies have until December 31 to comply with the new legislation.
[ترجمه گوگل]شرکت ها تا 31 دسامبر فرصت دارند تا با قانون جدید مطابقت داشته باشند [ترجمه ترگمان]شرکت ها تا ۳۱ دسامبر فرصت دارند تا با قوانین جدید همخوانی داشته باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They have failed to comply with the resolution.
[ترجمه گوگل]آنها در اجرای این قطعنامه کوتاهی کرده اند [ترجمه ترگمان]آن ها نتوانسته اند با این تصمیم موافقت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You must comply with the library rules.
[ترجمه گوگل]شما باید قوانین کتابخانه را رعایت کنید [ترجمه ترگمان]شما باید از قوانین کتابخانه اطاعت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He was happy to comply without any further urging from me.
[ترجمه گوگل]او خوشحال بود که بدون هیچ اصرار دیگری از من پیروی می کند [ترجمه ترگمان]او خوشحال بود که بدون هیچ اصرار دیگری از من خواست موافقت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
موافقت کردن (فعل)
accede, acquiesce, consent, assent, agree, comply, approbate, accept, accord, go along, yea, conform, approve, come along, concur, homologate
براوردن (فعل)
comply, fulfill, fulfil
اجابت کردن (فعل)
comply
قانع کردن (فعل)
comply, content, satisfy, convince
تخصصی
[فوتبال] موافقت کردن [حقوق] رعایت کردن، پیروی کردن، اجابت کردن
انگلیسی به انگلیسی
• submit, consent, obey if you comply with an order or rule, you do what you are required to do; a formal word.
پیشنهاد کاربران
گردن نهادن - انطباق یافتن
اطاعت کردن. پیروی کردن مثال: he won't comply with their demands او از مطالبات آنها پیروی نخواهد کرد.
comply ( v ) ( kəmˈplaɪ ) =to obey a rule, an order, etc. , e. g. They refused to comply with the U. N. resolution. compliant ( adj ) , compliance ( n )
الزامات، الزام مثال : ; comply with a requirement under these Regulations معنی : ؛مطابق با الزامات مندرج در این مقررات
اطاعت
رعایت وردن ( در حقوق )
To obey To follow To fulfil
اطاعت کردن از قانون و مقررات ( یکی از معانیش ) میشه که مترادف اون abide by تبعیت کردن| پیروی کردن . . . They promised to abide by the rules of the contest. انها قول دادند که از قوانین رقابت پیروی کنند
عمل کردن به
مطابق بودن - مطابق عمل کردن ( با حرف اضافه with ) مثلا همه کارکنان ( کارمندان ) باید مطابق با قوانین عمل کنندAll employees must comply with the rules
تبعیت کردن ، پیروی کردن ، اطاعت کردن، فرمانبردار ی کردن