compliant

/kəmˈplaɪənt//kəmˈplaɪənt/

معنی: موافق، مهربان، خوشخو
معانی دیگر: مطیع، فرمانبردار، پذیرا، ماده انجام ,قبول کننده ,فروتن ,تسلیم شونده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: compliantly (adv.)
• : تعریف: willing to comply; accommodating.
متضاد: incompliant, intransigent, noncompliant, obstinate, rebel, recalcitrant, resistant, stubborn, uncompliant
مشابه: complaisant, lawful, passive, willing

- She was a compliant girl and did everything she was asked without complaint.
[ترجمه رابرت] اون یه دختر مطیع ( حرف گوش کن ) بود و هر کاری که از ش خواسته می شد رو بدون شکایت انجام می داد.
|
[ترجمه شان] او دختر فرمانبرداری بود و هر چیزی را که از او خواسته می شد بدون شکایت کردن انجام می داد.
|
[ترجمه گوگل] او دختری سازگار بود و هر چه از او خواسته شد بدون شکایت انجام می داد
[ترجمه ترگمان] او دختر compliant بود و هر کاری را که از او خواسته بود انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. For years I had tried to be a compliant and dutiful wife.
[ترجمه گوگل]سال ها سعی کرده بودم همسری سازگار و وظیفه شناس باشم
[ترجمه ترگمان]سال ها سعی کرده بودم زن مطیع و وظیفه شناسی باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We should not be producing compliant students who do not dare to criticize.
[ترجمه گوگل]ما نباید دانش‌آموزان سازگاری تولید کنیم که جرات انتقاد ندارند
[ترجمه ترگمان]ما نباید دانش آموزانی را که جرات انتقاد از آن ها را ندارند، تولید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Usually people don't respect those who are too compliant.
[ترجمه گوگل]معمولاً مردم به کسانی که خیلی مطیع هستند احترام نمی گذارند
[ترجمه ترگمان]معمولا افراد به کسانی که خیلی موافق نیستند احترام نمی گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Government, compliant as ever, gave in to their demands.
[ترجمه گوگل]دولت مانند همیشه به خواسته های آنها تن داد
[ترجمه ترگمان]دولت نیز مانند همیشه مطیع خواسته های آنان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By then, Henry seemed less compliant with his wife's wishes than he had six months before.
[ترجمه گوگل]در آن زمان، هنری کمتر از شش ماه قبل با خواسته‌های همسرش سازگاری داشت
[ترجمه ترگمان]تا آن زمان، هنری کم تر از شش ماه پیش از خواسته همسرش راضی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't respect people who are too compliant.
[ترجمه گوگل]من به افرادی که خیلی مطیع هستند احترام نمی گذارم
[ترجمه ترگمان]من به افرادی که بیش از حد مطیع هستند احترام نمی گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Future versions will be fully compliant with the industry standard.
[ترجمه گوگل]نسخه های آینده کاملاً با استانداردهای صنعتی مطابقت خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]نسخه های آینده به طور کامل با استاندارد صنعت سازگار خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Patients who are less compliant may be forced to take medication against their will.
[ترجمه گوگل]بیمارانی که کمتر مطیع هستند ممکن است مجبور شوند برخلاف میل خود دارو مصرف کنند
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که کم تر مطیع هستند ممکن است مجبور به گرفتن دارو بر خلاف میل خود باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She wrote: Philip presents as a compliant and willing participant in classroom activities.
[ترجمه گوگل]او نوشت: فیلیپ به عنوان یک شرکت کننده سازگار و مایل در فعالیت های کلاس درس ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]او نوشت: فیلیپ به عنوان شرکت کننده مطیع و مایل در فعالیت های کلاسی شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But they are not truly compliant, since they do express their anger indirectly-they fail.
[ترجمه گوگل]اما آنها واقعاً سازگار نیستند، زیرا آنها خشم خود را به طور غیر مستقیم ابراز می کنند - آنها شکست می خورند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها واقعا موافق نیستند، زیرا آن ها خشم خود را به طور غیر مستقیم بیان می کنند - آن ها شکست می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To restrict this study to compliant patients, only those completing a second visit at the outpatient center were included.
[ترجمه گوگل]برای محدود کردن این مطالعه به بیماران سازگار، فقط کسانی که ویزیت دوم را در مرکز سرپایی تکمیل می‌کردند، وارد شدند
[ترجمه ترگمان]برای محدود کردن این مطالعه به بیماران سازگار، تنها کسانی که بازدید دوم را در مرکز بیماران سرپایی به اتمام رساندند نیز شامل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Amy, sweet, compliant, pretty, even though in love with Edwin, was totally preoccupied with her own family.
[ترجمه گوگل]امی، شیرین، مطیع، زیبا، با وجود اینکه عاشق ادوین بود، کاملاً درگیر خانواده‌اش بود
[ترجمه ترگمان]ای می، با وجودی که عاشق Edwin بود، با وجودی که عاشق Edwin بود، کاملا حواسش به خانواده خودش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some patients are more compliant than others in the hospital.
[ترجمه گوگل]برخی از بیماران نسبت به سایرین در بیمارستان سازگارتر هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از بیماران بیشتر از بقیه در بیمارستان راضی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead, I was a pliable, compliant inhabitant of a world of vague feelings and limited comprehension.
[ترجمه گوگل]در عوض، من ساکنی انعطاف پذیر و مطیع دنیایی از احساسات مبهم و درک محدود بودم
[ترجمه ترگمان]به جای آن، من a نرم و مطیع یک دنیای احساسات مبهم و درک محدود بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Best Practice Information Aids for CMMI SM - Compliant Process Engineering by Paul R.
[ترجمه گوگل]بهترین کمک‌های اطلاعاتی برای CMMI SM - مهندسی فرآیند سازگار توسط Paul R
[ترجمه ترگمان]بهترین تجارب درباره ایدز برای مدیر مهندسی فرآیند CMMI - سازگار با پایول R
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافق (صفت)
accordant, according, agreeing, compliant, congruent, compatible, concordant, concurrent, consonant, consentaneous, consenting

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

خوشخو (صفت)
good-tempered, polite, compliant, affable, courteous, suave, complaisant, fair-spoken, good-natured, well-disposed

انگلیسی به انگلیسی

• acquiescent, yielding, obliging, submissive, obedient; compatible (computers)
someone who is compliant willingly does what they are asked to do.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Willing to follow rules or requests; submissive ✅ 🤝
🔍 مترادف: Obedient
✅ مثال: She was compliant with the new company policies, always following instructions.
مثه بچه آدم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : comply
✅️ اسم ( noun ) : compliance / compliancy
✅️ صفت ( adjective ) : compliant
✅️ قید ( adverb ) : compliantly
● مطیع، فرمانبردار ( در مورد انسان )
● سازگار ( در مورد تجهیزات و غیره )
compliant ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پذیرنده 2
تعریف: ویژگی فردی که دارای پذیرندگی است
compliant : اطاعت گر
compliance : اطاعت گری
انعطاف پذیر
مطیع و فرمانبردار
متضاد آن سرکش و جنگنده
منعطف
منطبق، مثلا code compliant یعنی منطبق با آئین نامه ( مهندسی عمران )
سازگار
تحمل کننده - متحمل - تحمل داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس