completeness

/kəmˈpliːtnəs//kəmˈpliːtnəs/

معنی: کمال، تمامیت
معانی دیگر: تمامیت، کمال

جمله های نمونه

1. For the sake of completeness I should mention one further argument.
[ترجمه اسماعیل] جهت تکمیل موضوع بحث دیگری را مطرح می کنم.
|
[ترجمه گوگل]برای کامل شدن باید یک استدلال دیگر را ذکر کنم
[ترجمه ترگمان]به خاطر این کار باید یک استدلال دیگر را مطرح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For the sake of completeness, all names are given in full.
[ترجمه گوگل]به منظور کامل بودن، همه اسامی به طور کامل ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]به خاطر کامل بودن، همه اسم ها را پر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These include considerations of the completeness of the system's coverage and the delay in making the data available.
[ترجمه گوگل]اینها شامل ملاحظات کامل بودن پوشش سیستم و تأخیر در ارائه داده ها می شود
[ترجمه ترگمان]این موارد شامل ملاحظات کامل بودن پوشش سیستم و تاخیر در ایجاد اطلاعات در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Completeness of the study sample was evaluated by scrutiny of neurology outpatient and general hospital records.
[ترجمه گوگل]کامل بودن نمونه مورد مطالعه با بررسی دقیق سوابق سرپایی و بیمارستان عمومی مغز و اعصاب مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]کامل بودن نمونه مورد مطالعه توسط بررسی و بررسی اعصاب بیماران سرپایی و بالینی مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The completeness in such lengthy expositions might provide useful checklists for managerial reviews.
[ترجمه گوگل]کامل بودن در چنین نمایشگاه های طولانی ممکن است چک لیست های مفیدی برای بررسی های مدیریتی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]تکمیل بودن در چنین expositions طولانی ممکن است یک چک مفیدی برای بررسی های مدیریتی فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For completeness, the relevant data are included in Fig. 3 as bracketed points.
[ترجمه گوگل]برای کامل بودن، داده های مربوطه در شکل 3 به عنوان نقاط پرانتزی گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]برای کامل بودن، داده های مرتبط در شکل ۳ به عنوان نقاط درون پرانتز در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fig. 8 Relative completeness of the humerus and femur compared.
[ترجمه گوگل]شکل 8 کامل بودن نسبی استخوان بازو و استخوان ران مقایسه شده است
[ترجمه ترگمان]شکل ۸: تکمیل نسبی استخوان بازو و استخوان ران در مقایسه با آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has a sense of fulfilment, of completeness.
[ترجمه گوگل]این یک حس تحقق، کامل بودن دارد
[ترجمه ترگمان]همه چیز در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These diagnoses have been included for completeness and for consistency with previous reports.
[ترجمه گوگل]این تشخیص ها برای کامل بودن و سازگاری با گزارش های قبلی گنجانده شده اند
[ترجمه ترگمان]این تشخیص ها برای کامل بودن و سازگاری با گزارش ها قبلی گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fig. 13 Percentage completeness of mandibles from recent owl prey assemblages.
[ترجمه گوگل]شکل 13 درصد کامل بودن فک پایین از مجموعه های اخیر شکار جغد
[ترجمه ترگمان]شکل ۱۳ درصد کامل بودن فک های از شکار خانگی اخیر را در این رابطه تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The completeness of the 1989-90 material is more difficult to evaluate because the drugs in this period were available over the counter.
[ترجمه گوگل]ارزیابی کامل بودن مطالب 90-1989 دشوارتر است زیرا داروها در این دوره بدون نسخه در دسترس بودند
[ترجمه ترگمان]ارزیابی کامل بودن مواد از ۱۹۸۹ تا ۹۰ دشوار است، چرا که مواد مخدر در این دوره در بالای پیشخوان موجود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He loves the opacity of her life, its completeness without him.
[ترجمه گوگل]او تیرگی زندگی او را دوست دارد، کامل بودن آن بدون او
[ترجمه ترگمان]ظلمت زندگیش را دوست می دارد، بدون او کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The TAs will check the notebooks for completeness periodically.
[ترجمه گوگل]TA ها نوت بوک ها را به صورت دوره ای از نظر کامل بودن بررسی می کنند
[ترجمه ترگمان]The دفترچه های یادداشت را به طور دوره ای چک خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our second object design concept is that of completeness.
[ترجمه گوگل]دومین مفهوم طراحی شی ما مفهوم کامل بودن است
[ترجمه ترگمان]ایده طراحی هدف دوم ما تکمیل بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Completeness - make sure to crosshatch every missing number in every box, so that you start the second stage of solving with complete candidate lists.
[ترجمه گوگل]کامل بودن - مطمئن شوید که هر عدد از دست رفته را در هر کادر به صورت متقاطع درآورید تا مرحله دوم حل را با لیست کامل نامزدها شروع کنید
[ترجمه ترگمان]کامل بودن - اطمینان حاصل کنید که هر عدد را در هر جعبه کپی کنید تا مرحله دوم حل را با لیست کامل نامزد شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمال (اسم)
prime, amplitude, accomplishment, perfection, integrity, maturity, completeness, sophistication, exactitude, period, complementarity, plenitude, plentitude

تمامیت (اسم)
integrity, completeness, totality, entirety

تخصصی

[حسابداری] کامل بودن
[ریاضیات] تامیت، کامل بودن بحث، کمال، تمامیت، کامل بودن، تام بودن
[آمار] کامل بودن

انگلیسی به انگلیسی

• wholeness, perfection, state of being complete; state of being completed

پیشنهاد کاربران

جامعیت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : complete / complement
✅️ اسم ( noun ) : completion / completeness / complement / complementarity
✅️ صفت ( adjective ) : complete / complementary
✅️ قید ( adverb ) : completely / complementarily
تکامل. کامل شدگی
کمال
تمامیت
تکمیل

بپرس