complainant

/kəmˈpleɪnənt//kəmˈpleɪnənt/

معنی: مدعی، شاکی، خواهان، عارض، دادخواه
معانی دیگر: (حقوق) خواهان، عارض (plaintiff هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person or group of people making a legal complaint in a court of law; plaintiff.

جمله های نمونه

1. The complainant has been exposed to public odium, scandal and contempt.
[ترجمه گوگل]شاکی در معرض سخنرانی عمومی، رسوایی و تحقیر قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]شاکی در معرض انزجار عمومی، رسوایی و تحقیر قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But what of the complainant who consciously fantasises about rape?
[ترجمه گوگل]اما در مورد شاکی که آگاهانه درباره تجاوز خیال پردازی می کند، چه می شود؟
[ترجمه ترگمان]اما چه چیزی از شاکی که قصد تجاوز به عنف را دارد چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In all but one he found for the complainant.
[ترجمه گوگل]در همه به جز یکی برای شاکی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]به جز یکی که برای the پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr. Gilbert, the complainant, gave evidence that on the evening of 22 April 1990 he was in a public house.
[ترجمه گوگل]آقای گیلبرت، شاکی، شواهدی ارائه کرد که در غروب 22 آوریل 1990 در یک خانه عمومی بوده است
[ترجمه ترگمان]آقای گیلبرت، شاکی، شواهدی ارائه داد که در شب ۲۲ آوریل ۱۹۹۰ در یک خانه عمومی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The complainant had better grumble at those responsible, not at him.
[ترجمه گوگل]شاکی بهتر است از مسئولین غر بزند نه از او
[ترجمه ترگمان]The از کسانی که مسئول این مسئولیت بودند شکایت بیشتری داشتند، نه به او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In fact, the complainant in the case Samaraweera cites was knowledgeable about court procedure.
[ترجمه گوگل]در واقع، شاکی پرونده ای که ساماراویرا به آن اشاره می کند، از رویه دادگاه آگاه بود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت شاکی در این پرونده از روند دادگاه مطلع بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The complainant accused the defendant of cheating him.
[ترجمه گوگل]شاکی متهم را به کلاهبرداری متهم کرد
[ترجمه ترگمان]شاکی متهم را متهم به تقلب در او کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the complainant does not agree with the decision, he may ask for reconsideration.
[ترجمه گوگل]اگر شاکی با تصمیم موافق نباشد، می تواند درخواست تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]اگر شاکی با این تصمیم موافق نباشد ممکن است درخواست تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Copy of this letter is sent to the Complainant.
[ترجمه گوگل]کپی این نامه برای شاکی ارسال می شود
[ترجمه ترگمان]نسخه برداری از این نامه به the ارسال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Article 7 The complainant and respondent shall bear the burden of proof for their own claims.
[ترجمه گوگل]ماده 7 شاکی و خوانده مسئولیت ادعای خود را بر عهده دارند
[ترجمه ترگمان]ماده ۷ شاکی و پاسخ دهنده مسیولیت اثبات ادعاهای خود را بر دوش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both the complainant and defendant could summon witnesses who were subject to both cross - examination and re - examination.
[ترجمه گوگل]هم شاکی و هم متهم می توانستند شاهدانی را احضار کنند که هم مورد بازجویی متقابل و هم بازجویی مجدد قرار می گرفتند
[ترجمه ترگمان]هر دو متهم و متهم می توانند شاهدی را که برای استنطاق و استنطاق مورد بحث قرار گرفته بودند، احضار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Complainant means the party initiating a complaint concerning a domain - name registration.
[ترجمه گوگل]شاکی به معنای طرفی است که در مورد ثبت نام دامنه شکایت می کند
[ترجمه ترگمان]complainant به معنای آغاز شکایت در رابطه با ثبت نام دامنه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, in agriculture machinery consumer however complainant is less, ego protects recognizant weakness.
[ترجمه گوگل]با این حال، در ماشین آلات کشاورزی مصرف کننده هر چند شاکی کمتر باشد، نفس از ضعف تشخیص محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در صنعت کشاورزی، مصرف کننده هر چند که شاکی کم تر است، عزت نفس از ضعف recognizant محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, the Republican complainant in the House to summon 15 people including Lewinsky to testify court.
[ترجمه گوگل]با این حال، شاکی جمهوری خواه در مجلس 15 نفر از جمله لوینسکی را برای شهادت در دادگاه احضار کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، شاکی جمهوری خواه در مجلس سنا ۱۵ نفر از جمله Lewinsky را برای شهادت در دادگاه احضار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Damages may be awarded to a complainant on complaint to the county court.
[ترجمه گوگل]ممکن است در صورت شکایت به دادگاه شهرستان، خسارت به شاکی تعلق گیرد
[ترجمه ترگمان]خسارات ممکن است به شاکی در شکایت به دادگاه استان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدعی (اسم)
assertion, claim, accuser, claimant, pretender, plaintiff, adversary, complainant, prosecutor, pretension, allegation, suitor

شاکی (اسم)
plaintiff, actor, complainant

خواهان (اسم)
plaintiff, actor, complainant, demandant, libellant, litigant

عارض (اسم)
plaintiff, complainant, cheeks

دادخواه (صفت)
complainant

تخصصی

[حقوق] شاکی، دادخواه، خواهان

انگلیسی به انگلیسی

• one who makes a complaint (law)
a complainant is a person who starts a court case in a court of law; a legal term.

پیشنهاد کاربران

بپرس