1. The protagonist Gabriel changes from his primary complacence, to the later denial, and to the final real evaluation of himself.
[ترجمه گوگل]گابریل قهرمان داستان از رضایت اولیه خود به انکار بعدی و ارزیابی واقعی نهایی خود تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی گابریل از complacence اولیه خود، تا آخرین انکار، و برای آخرین ارزیابی واقعی خود، تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی گابریل از complacence اولیه خود، تا آخرین انکار، و برای آخرین ارزیابی واقعی خود، تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I argue that it is complacence.
[ترجمه گوگل]من استدلال می کنم که این رضایت است
[ترجمه ترگمان]من استدلال می کنم که آن complacence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من استدلال می کنم که آن complacence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Those with heroin dependence showed antinomy of both "irritability, impulsion, brisk" and "complacence with status in quo, lower enterprise", and deviations from traditional sex-roles.
[ترجمه گوگل]آنهایی که وابستگی به هروئین داشتند، مخالفت خود را با "تحریک پذیری، تکانش، تند" و "خشنودی از وضعیت موجود، کار پایین تر" و انحراف از نقش های جنسی سنتی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که وابسته به هروئین هستند از هر دو \"زودرنجی، impulsion، چالاک\"، و \"complacence با وضعیت موجود\"، شرکت پایین تر \" و انحراف از نقش های سنتی جنسیتی نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن هایی که وابسته به هروئین هستند از هر دو \"زودرنجی، impulsion، چالاک\"، و \"complacence با وضعیت موجود\"، شرکت پایین تر \" و انحراف از نقش های سنتی جنسیتی نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Satire jars us out of complacence into a pleasantly shocked realization that many of the values we unquestioningly accept are false.
[ترجمه گوگل]طنز ما را از رضایت به این درک خوشایند شوکه می کند که بسیاری از ارزش هایی که بدون چون و چرا می پذیریم نادرست هستند
[ترجمه ترگمان]Satire، ما را از complacence به یک درک مطبوع و شگفتی آوری که بسیاری از ارزش هایی که we قبول می کنیم اشتباه هستند، تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Satire، ما را از complacence به یک درک مطبوع و شگفتی آوری که بسیاری از ارزش هایی که we قبول می کنیم اشتباه هستند، تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. While China slumbered in atmosphere and complacence, the European powers had come to set their eyes on this piece of fertile land.
[ترجمه گوگل]در حالی که چین در جو و رضایت به خواب رفته بود، قدرت های اروپایی آمده بودند تا چشمان خود را به این قطعه زمین حاصلخیز دوخته باشند
[ترجمه ترگمان]در حالی که چین در جو و complacence غرق شده بود، قدرت های اروپایی امده بودند تا به این قطعه زمین حاصلخیز نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در حالی که چین در جو و complacence غرق شده بود، قدرت های اروپایی امده بودند تا به این قطعه زمین حاصلخیز نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It says traditional CPR with a complacence (combination) of breaths and compressions should be used for babies and children.
[ترجمه گوگل]می گوید CPR سنتی با رضایت (ترکیبی) از نفس ها و فشارها باید برای نوزادان و کودکان استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این روش می گوید احیای قلبی ریوی با تنفس مصنوعی (ترکیبی)از تنفس و فشردگی باید برای کودکان و کودکان مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این روش می گوید احیای قلبی ریوی با تنفس مصنوعی (ترکیبی)از تنفس و فشردگی باید برای کودکان و کودکان مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She had truly a great complacence for her brother.
[ترجمه گوگل]او واقعاً رضایت زیادی برای برادرش داشت
[ترجمه ترگمان]او به راستی به خاطر برادرش از خوشنودی بزرگی برخوردار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به راستی به خاطر برادرش از خوشنودی بزرگی برخوردار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She made no further progress because of complacence .
[ترجمه گوگل]او هیچ پیشرفت دیگری به دلیل رضایت نداشت
[ترجمه ترگمان]او به دلیل of پیشرفت بیشتری نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به دلیل of پیشرفت بیشتری نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. What you’re hearing is the voice of complacence.
[ترجمه گوگل]آنچه می شنوید صدای رضایت است
[ترجمه ترگمان]چیزی که می شنوید، صدای آسودگی آسودگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چیزی که می شنوید، صدای آسودگی آسودگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Men of complacence are obstinate and consider themselves always right.
[ترجمه گوگل]مردان از خود راضی لجباز هستند و خود را همیشه حق می دانند
[ترجمه ترگمان]مردان طبیعت از خود سرسختی نشان می دهند و همیشه خود را محق می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مردان طبیعت از خود سرسختی نشان می دهند و همیشه خود را محق می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. For users, usage and complacence should be keep on .
[ترجمه گوگل]برای کاربران، استفاده و رضایت باید ادامه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]برای کاربران، کاربرد و complacence باید ادامه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای کاربران، کاربرد و complacence باید ادامه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. When Tom's companions drank to the Hans en Kelderr, or Jack in the low cellar, he could not help displaying an extraordinary complacence of countenance.
[ترجمه گوگل]وقتی همراهان تام برای هانس ان کلدر یا جک در زیرزمین آب مینوشیدند، او نمیتوانست از ابراز رضایت خارقالعاده خودداری کند
[ترجمه ترگمان]وقتی همراهان تام به هانس en یا جک در سرداب پایین رفتند، او نمی توانست از این که یک آسودگی فوق العاده عادی بر چهره او ظاهر شود، خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی همراهان تام به هانس en یا جک در سرداب پایین رفتند، او نمی توانست از این که یک آسودگی فوق العاده عادی بر چهره او ظاهر شود، خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To allow ourselves simply to acquiescence in skepticism or in complacence, Kant wrote.
[ترجمه گوگل]کانت می نویسد که به خود اجازه دهیم صرفاً از شکاکیت یا از خود راضی بودن رضایت داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]کانت نوشت: برای آنکه به خودمان اجازه دهیم که در شکاکیت و یا در complacence تسلیم شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کانت نوشت: برای آنکه به خودمان اجازه دهیم که در شکاکیت و یا در complacence تسلیم شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Once, on the opening night of one of his plays, he stepped forward with obvious complacence at its conclusion to accept the plaudits of the crowd.
[ترجمه گوگل]یک بار، در شب افتتاحیه یکی از نمایشنامه هایش، در پایان آن با رضایت آشکار جلو رفت تا تمجیدهای جمعیت را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در شب افتتاحیه یکی از نمایشنامه هایش به سمت جلو گام برداشت و به این نتیجه رسید که تحسین جمعیت را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در شب افتتاحیه یکی از نمایشنامه هایش به سمت جلو گام برداشت و به این نتیجه رسید که تحسین جمعیت را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید