competently


باداشتن صلاحیت

جمله های نمونه

1. I thought she played the role very competently.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که او نقش را بسیار شایسته بازی کرد
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم اون نقش رو خیلی خوب بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I published his auto-biography, which was very competently ghosted by a woman journalist from the Daily Mail.
[ترجمه گوگل]من زندگی‌نامه‌ی خودکار او را منتشر کردم که توسط یک روزنامه‌نگار زن از دیلی‌میل به‌خوبی دیده شد
[ترجمه ترگمان]من بیوگرافی او را منتشر کردم، که به طور شایسته ای از سوی یک روزنامه نگار زن از روزنامه دیلی میل به طرز شایسته ای جان سالم به در برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government performed competently in the face of multiple challenges.
[ترجمه گوگل]دولت در مواجهه با چالش های متعدد به خوبی عمل کرد
[ترجمه ترگمان]دولت با شایستگی در مواجهه با چالش های متعددی عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is competently designed to enable us to exchange things which we need but can not each provide for ourselves.
[ترجمه گوگل]این به نحو شایسته ای طراحی شده است تا ما را قادر سازد تا چیزهایی را که نیاز داریم، اما هر کدام نمی توانند برای خود فراهم کنند، مبادله کنیم
[ترجمه ترگمان]آن به شایستگی طراحی شده است تا ما را قادر سازد چیزهایی را که نیاز داریم، مبادله کنیم، اما هر کدام را نمی توانیم برای خودمان فراهم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She pulled back her hair and twisted it competently but severely at the nape of her neck.
[ترجمه گوگل]موهایش را عقب کشید و با مهارت اما به شدت در پشت گردنش پیچید
[ترجمه ترگمان]موهایش را به عقب کشید و محکم به پشت گردنش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Quietly, competently, she shut up her flat before making her way to the Underground to catch the tube to Heathrow.
[ترجمه گوگل]آرام و با شایستگی، قبل از اینکه راهی زیرزمین شود تا لوله هیترو را بگیرد، آپارتمانش را بست
[ترجمه ترگمان]بی سروصدا، با کفایت، قبل از اینکه راهش را به مترو برساند، او را صاف کرد تا لوله را به فرودگاه برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To extend the metaphor, the fare is competently cooked and reasonably nutritious.
[ترجمه گوگل]برای گسترش استعاره، کرایه کاملاً پخته شده و به طور منطقی مغذی است
[ترجمه ترگمان]برای گسترش استعاره، غذا به طور کامل پخته و reasonably است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jeanne played the violin more than competently.
[ترجمه گوگل]ژان بیشتر از مهارت ویولن می نواخت
[ترجمه ترگمان]ژان ویولن را بیشتر از شایستگی می نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Maintain facilities and competently trained personnel sufficient to carry out your obligations a Licensee.
[ترجمه گوگل]از امکانات و پرسنل آموزش دیده کافی برای انجام تعهدات شما یک دارنده مجوز نگهداری کنید
[ترجمه ترگمان]امکانات خود را حفظ کنید و پرسنل را به طور شایسته آموزش دهید تا تعهدات خود را به طور کامل انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He did them silently, patiently and competently.
[ترجمه گوگل]او آنها را در سکوت، صبورانه و شایستگی انجام داد
[ترجمه ترگمان]بی صدا و با شکیبایی این کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You performed competently in this area but review is still recommended before retaking this exam part.
[ترجمه گوگل]شما در این زمینه به خوبی عمل کردید، اما بازبینی قبل از شرکت مجدد در این بخش امتحان توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]شما با شایستگی در این حوزه کار کرده اید اما قبل از بازپس گیری این آزمون توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We like the feeling of performing a job competently and being in the flow of work.
[ترجمه گوگل]ما احساس انجام یک کار را با شایستگی و قرار گرفتن در جریان کار دوست داریم
[ترجمه ترگمان]ما احساس انجام یک شغل را با شایستگی و در جریان کار دوست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now they can handle the people's affairs quite competently.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها می توانند با شایستگی به امور مردم رسیدگی کنند
[ترجمه ترگمان]حالا آن ها می توانند کاره ای مردم را با کفایت کامل اداره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lawyer should represent a client competently.
[ترجمه گوگل]یک وکیل باید به طور شایسته از موکل نمایندگی کند
[ترجمه ترگمان]یک وکیل باید یک مشتری را به طور شایسته ای معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• capably, ably, proficiently, skillfully

پیشنهاد کاربران

This term refers to performing a task or job with skill and proficiency. It implies that the person is capable and knowledgeable in their field.
این اصطلاح به انجام یک کار یا شغل با مهارت و تخصص اشاره دارد. دلالت بر این دارد که فرد در رشته خود توانا و آگاه است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
“She handled that project competently and delivered great results. ”
In a performance review, a supervisor might comment, “He consistently demonstrates his ability to work competently and independently. ”
A coworker might compliment a colleague by saying, “You always handle difficult situations competently. ”

ماهرانه ( در ارتباط با مهارت ها )
با شایستگی
متبحرانه، باکفایت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : compete
اسم ( noun ) : competition / competitiveness / competence / competency / competitor
صفت ( adjective ) : competitive / competent
قید ( adverb ) : competitively / competently
با شایستگی
ماهرانه
شایستگی

بپرس