competency

/ˈkɑːmpətənsi//ˈkɒmpɪtənsi/

معنی: شایستگی، لیاقت، صلاحیت
معانی دیگر: competence : صلاحیت

جمله های نمونه

1. lunatics did not have legal competency
مجانین اهلیت قانونی نداشتند.

2. Their competency doesn't begin to compare.
[ترجمه 3p] لیاقت اونها این نیست که مقایسه بشن
|
[ترجمه علی] شایستگی آن ها با دیگران قابل مقایسه نیست.
|
[ترجمه مریم] شایستگی آنها نیست که شروع به مقایسه کنند
|
[ترجمه گوگل]شایستگی آنها شروع به مقایسه نمی کند
[ترجمه ترگمان]صلاحیت آن ها شروع به مقایسه نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Students are required to show competency in these skills in order to obtain a degree.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان برای دریافت مدرک باید در این مهارت ها شایستگی نشان دهند
[ترجمه ترگمان]به دانش آموزان برای نشان دادن صلاحیت در این مهارت ها به منظور کسب مدرک نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Training department need to ensure the competency of our company representatives before the Bond goes on sale.
[ترجمه گوگل]بخش آموزش باید قبل از فروش اوراق قرضه از شایستگی نمایندگان شرکت ما اطمینان حاصل کند
[ترجمه ترگمان]بخش آموزش باید قبل از اینکه باند به فروش برسد، صلاحیت نمایندگان شرکت ما را تضمین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Competency in making valid assessments takes time and training.
[ترجمه گوگل]شایستگی در انجام ارزیابی های معتبر نیازمند زمان و آموزش است
[ترجمه ترگمان]صلاحیت در ایجاد ارزیابی های معتبر زمان و آموزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Performance management: providing the means to enhance competency and stimulate development in order to achieve organisational objectives.
[ترجمه گوگل]مدیریت عملکرد: ارائه ابزاری برای افزایش شایستگی و تحریک توسعه به منظور دستیابی به اهداف سازمانی
[ترجمه ترگمان]مدیریت عملکرد: فراهم کردن وسیله ای برای افزایش شایستگی و تحریک توسعه به منظور دستیابی به اهداف سازمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What exactly is Personality Profiling - Competency Analysis?
[ترجمه گوگل]پروفایل شخصیتی - تحلیل شایستگی دقیقاً چیست؟
[ترجمه ترگمان]تحلیل صلاحیت - صلاحیت دقیقا چه چیزی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Competency is the primary classification of domain knowledge and skill is the classification of experiences or technique.
[ترجمه گوگل]شایستگی طبقه بندی اولیه دانش حوزه است و مهارت طبقه بندی تجربیات یا تکنیک است
[ترجمه ترگمان]صلاحیت طبقه بندی اولیه دانش و مهارت حوزه، طبقه بندی تجربه یا تکنیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All in all, the competency model can help building core competitiveness and realizing sustainable development.
[ترجمه گوگل]در مجموع، مدل شایستگی می تواند به ایجاد رقابت محوری و تحقق توسعه پایدار کمک کند
[ترجمه ترگمان]در کل، مدل شایستگی می تواند به ایجاد رقابت هسته ای و تحقق توسعه پایدار کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To accomplish this, we invented the concept of competency-levels, where each semester credit hour corresponded to 15 competency levels.
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار، مفهوم سطوح شایستگی را ابداع کردیم که در آن هر ساعت اعتبار ترم با 15 سطح شایستگی مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، ما مفهوم سطوح شایستگی را ابداع کردیم که در آن هر ساعت اعتبار هر ترم با ۱۵ سطح شایستگی مرتبط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Indeed there is also an underlying presumption that adulthood itself confers competency as a research participant.
[ترجمه گوگل]در واقع یک فرض اساسی نیز وجود دارد که بزرگسالی به خودی خود شایستگی را به عنوان یک شرکت کننده در تحقیق اعطا می کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت نیز یک فرض اساسی وجود دارد که خود بزرگسالی خودش صلاحیت را به عنوان یک شرکت کننده تحقیق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In Mobile, Alabama, when the school board proposed a teacher competency test, the union objected.
[ترجمه گوگل]در موبایل، آلاباما، هنگامی که هیئت مدیره مدرسه آزمون شایستگی معلمان را پیشنهاد کرد، اتحادیه مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه اعتراض کرد که در آلاباما، زمانی که هیات مدیره مدرسه آزمون صلاحیت یک معلم را مطرح کردند، این اتحادیه مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was also a senior executive who gave the appearance of selecting successors on the basis of competency.
[ترجمه گوگل]یکی از مدیران ارشد نیز وجود داشت که ظاهراً جانشینان را بر اساس شایستگی انتخاب می کرد
[ترجمه ترگمان]همچنین یک مدیر اجرایی عالی رتبه وجود داشت که امکان انتخاب جانشینان را براساس صلاحیت مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But freshman composition, like the writing test, assumed a level of competency that few of these students had attained.
[ترجمه گوگل]اما آهنگسازی دانشجوی سال اول، مانند آزمون نوشتاری، سطحی از شایستگی را فرض می‌کرد که تعداد کمی از این دانش‌آموزان به آن دست یافته بودند
[ترجمه ترگمان]اما ترکیب سال اول، مانند آزمون کتبی، سطحی از شایستگی را در نظر گرفت که تعداد کمی از این دانشجویان به آن دست یافته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The technical training department is currently working on the issue of competency assurance which is required by the new Safety Case Regulations.
[ترجمه گوگل]بخش آموزش فنی در حال حاضر روی موضوع تضمین صلاحیت کار می کند که طبق مقررات جدید ایمنی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]بخش آموزش فنی در حال حاضر بر روی مساله تضمین صلاحیت که توسط مقررات مورد ایمنی جدید مورد نیاز است، کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

لیاقت (اسم)
ability, capability, potency, competency, competence, merit, aptitude, autarchy, autarky

صلاحیت (اسم)
ability, capability, competency, competence, qualification, capacity

تخصصی

[حسابداری] قابل اطمینان بودن
[حقوق] صلاحیت، اهلیت شاهد، اهلیت انعقاد قرارداد، قابل قبول و مسموع بودن مدارک

انگلیسی به انگلیسی

• ability, capability; adequacy; adequate salary; qualification (law)

پیشنهاد کاربران

Competency requirement
مهارت های مورد نیاز
شایستگی، لیاقت، صلاحیت
مثال:
Students are required to show competency in these skills in order to obtain a degree.
از دانش آموزان خواسته شده که شایستگی و صلاحیت خود را در این مهارتها برای دریافت مدرک نشان بدهند.
skill
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : compete
اسم ( noun ) : competition / competitiveness / competence / competency / competitor
صفت ( adjective ) : competitive / competent
قید ( adverb ) : competitively / competently
مهارت
competency ( مدیریت )
واژه مصوب: شایستگی
تعریف: مجموعه ای از توانایی ها و تعهدات و دانش ها و مهارت ها که فرد یا سازمان را قادر می سازد تا کار خود را به طور مؤثر انجام دهد |||متـ . صلاحیت
توانمندی
شایستگی

داشتن قابلیت/ظرفیت ( برای/در انجام کاری )
توانش/توان ( انجام ) داشتن

بپرس