compensatory

/kəmˈpensəˌtɔːri//kəmˈpensətəri/

جبران کننده ,پاداش دهنده ,تاوانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: providing compensation, as for injury or loss.

جمله های نمونه

1. compensatory damages
خسارات جبرانی

2. The jury awarded $ 2 million in compensatory damages.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه 2 میلیون دلار غرامت غرامت تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]هیات داوران به مبلغ ۲ میلیون دلار غرامت غرامت پرداخت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was awarded a large sum in compensatory damages .
[ترجمه گوگل]مبلغ هنگفتی به عنوان غرامت به او تعلق گرفت
[ترجمه ترگمان]او مبلغ زیادی را در خسارات جبرانی به او اهدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He received a compensatory payment of $ 20,000.
[ترجمه گوگل]او مبلغ 20000 دلار غرامت دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]وی مبلغ تقریبی ۲۰،۰۰۰ دلار را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Money should be spent on compensatory programmes for deprived pre-school and infant-school children.
[ترجمه گوگل]باید برای برنامه های جبرانی برای کودکان محروم پیش دبستانی و شیرخواره هزینه شود
[ترجمه ترگمان]پول باید صرف برنامه های جبرانی برای کودکان محروم از مدرسه و کودکان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She proposed a $ 24 million compensatory award.
[ترجمه گوگل]او یک جایزه جبرانی 24 میلیون دلاری را پیشنهاد کرد
[ترجمه ترگمان]او یک جایزه ۲۴ میلیون دلاری را پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A tribunal must make a compensatory award if it has made a basic award.
[ترجمه گوگل]یک دادگاه در صورتی که یک حکم اساسی صادر کرده باشد باید یک حکم جبرانی صادر کند
[ترجمه ترگمان]اگر یک دادگاه برنده جایزه اصلی شود، یک دادگاه باید یک جایزه جبرانی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Therefore Knapp was awarded compensatory damages and reassigned to his teaching and coaching jobs.
[ترجمه گوگل]بنابراین به Knapp خسارت جبرانی اعطا شد و به شغل معلمی و مربیگری خود منصوب شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین Knapp جبران خسارت جبرانی را دریافت کرده و به شغل آموزش و تدریس اختصاص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The compensatory financing was designed to give temporary support to countries facing short-term fluctuations in export earnings, predominantly primary producing nations.
[ترجمه گوگل]تامین مالی جبرانی برای حمایت موقت از کشورهایی که با نوسانات کوتاه مدت در درآمدهای صادراتی مواجه هستند، عمدتاً کشورهای تولیدکننده اولیه طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]بودجه جبرانی برای حمایت موقت از کشورهایی طراحی شد که با نوسانات کوتاه مدت در درآمده ای صادراتی، و عمدتا کشورهای تولید کننده اولیه مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is seeking $ 700, 000 in compensatory and punitive damages.
[ترجمه گوگل]او به دنبال 700000 دلار خسارت غرامتی و جزایی است
[ترجمه ترگمان]او به دنبال ۷۰۰ هزار دلار خسارات تنبیهی و تنبیهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The compensatory award is intended to reimburse you for financial loss resulting from the unfair dismissal.
[ترجمه گوگل]جایزه جبرانی برای جبران ضرر مالی ناشی از اخراج ناعادلانه به شما در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این جایزه جبرانی برای جبران خسارت مالی ناشی از اخراج غیرمنصفانه در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tribes were forbidden to use any compensatory money they received to hire attorneys.
[ترجمه گوگل]قبایل از هر گونه پول جبرانی که برای استخدام وکیل دریافت می کردند منع شدند
[ترجمه ترگمان]این قبایل حق نداشتند از هر گونه پولی که دریافت کرده بودند، برای استخدام وکیل استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If they prevail, they are entitled to compensatory damages.
[ترجمه گوگل]در صورت غلبه، مستحق جبران خسارت هستند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها راضی باشند، مستحق خسارت جبرانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In acid-base disorders, the compensatory changes occur in the component that is not the original cause of the imbalance.
[ترجمه گوگل]در اختلالات اسید-باز، تغییرات جبرانی در جزء ایجاد می شود که علت اصلی عدم تعادل نیست
[ترجمه ترگمان]در اختلالات اسید - باز، تغییرات جبرانی در مولفه رخ می دهند که عامل اصلی عدم تعادل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• serving to compensate, serving to make up for or atone
something that is compensatory involves helping people by giving them money or resources to compensate for something bad that has happened.

پیشنهاد کاربران

تلافی جویانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : compensate
اسم ( noun ) : compensation
صفت ( adjective ) : compensatory
قید ( adverb ) : _
reducing or offsetting the unpleasant or unwelcome effects of something
Intended to reduce the effects of something
Intended to neutralize the effect of
( خنثی کننده . . . اثر - سو اثر )

غرامتی، خسارتی، مربوط به دیه
جبران کننده
منتج به نتیجه خوب ( پاداش )

بپرس