compendious

/kəmˈpendɪəs//kəmˈpendɪəs/

معنی: مختصر، مجمل، ملخص، موجز، مختصر و مفید
معانی دیگر: (کتاب و رساله و غیره) فشرده، کوتاه و پر مغز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: compendiously (adv.), compendiousness (n.)
• : تعریف: briefly summarizing or abstracting all the essentials; concise but complete.
متضاد: expanded
مشابه: compact

جمله های نمونه

1. a compendious dictionary
یک فرهنگ مختصر و مفید

2. At the end, a compendious sum - up and an expectation were brought out.
[ترجمه گوگل]در پایان جمع بندی جامع و یک انتظار بیان شد
[ترجمه ترگمان]در پایان، مقدار قابل توجهی پول و انتظار برای بیرون آمدن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The taxation system of Hong Kong is very compendious, and tax rate is very low.
[ترجمه گوگل]سیستم مالیاتی هنگ کنگ بسیار پیچیده است و نرخ مالیات بسیار پایین است
[ترجمه ترگمان]سیستم مالیاتی هنگ کنگ بسیار ضعیف است و نرخ مالیات بسیار پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Accordingly, economy of compendious market of differentiate and and intellectual economy, have important real sense undoubtedly.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، اقتصاد بازار انبوه متمایز و اقتصاد فکری، بی‌تردید معنای واقعی مهمی دارد
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، اقتصاد بازار compendious متمایز و اقتصاد فکری بدون شک دارای مفهوم واقعی مهمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Made compendious introduction to the aluminum foil industry of Germany and France.
[ترجمه گوگل]مقدمه ای جامع برای صنعت فویل آلومینیوم آلمان و فرانسه
[ترجمه ترگمان]این شرکت به تازگی وارد صنعت فویل آلومینیوم آلمان و فرانسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My professor referred me to the book Compendious System of Astronomy.
[ترجمه گوگل]استادم مرا به کتاب منظومه جامع نجوم ارجاع داد
[ترجمه ترگمان]استاد من به کتاب Compendious book ستاره شناسی اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Communication method is first from bagatelle proceed with, convey as far as possible clear and compendious.
[ترجمه گوگل]روش ارتباطی ابتدا از باگاتل ادامه می یابد، انتقال تا آنجا که ممکن است واضح و جامع است
[ترجمه ترگمان]روش ارتباطی ابتدا از bagatelle proceed و تا جایی که ممکن است، تا جایی که ممکن است، انتقال داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Especially about a few kinds when central clew states representative opinion gave objective, compendious review.
[ترجمه گوگل]به خصوص در مورد چند نوع زمانی که نظر نماینده ایالت های مرکزی، بررسی عینی و جامعی را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]به خصوص در مورد چند مورد زمانی که نظر نماینده کشورهای آسیای میانه به نظر می رسد، مرور compendious را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The article tries pair of admire rash international economy theory makes one compendious assessment.
[ترجمه گوگل]این مقاله سعی می‌کند تئوری اقتصاد بین‌الملل تحسین‌برانگیز یک ارزیابی جامع را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در تلاش است تا یک ارزیابی compendious اقتصادی را مورد تحسین قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Index option should follow 4 special principles such as administrative levels sex, associated sex, compendious sex.
[ترجمه گوگل]گزینه Index باید از 4 اصل خاص مانند سطوح اداری جنسیت، جنسیت مرتبط، جنسیت تفصیلی پیروی کند
[ترجمه ترگمان]گزینه نمایه باید ۴ اصل خاص مانند جنسیت سطح اجرایی، رابطه جنسی مرتبط، جنسیت compendious را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مختصر (صفت)
brief, abridged, concise, summary, short, little, terse, succinct, compendious, laconic, curt, synoptic, synoptical, telegraphic

مجمل (صفت)
inconclusive, succinct, compendious

ملخص (صفت)
compendious

موجز (صفت)
concise, summary, short, terse, succinct, compendious, laconic, telegraphic

مختصر و مفید (صفت)
precise, terse, compendious, pithy

انگلیسی به انگلیسی

• summarized, shortened, encompassing and summarizing many different subjects

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : compendium
✅️ صفت ( adjective ) : compendious
✅️ قید ( adverb ) : compendiously

بپرس