compatible

/kəmˈpætəbl̩//kəmˈpætəbl̩/

معنی: موافق، جور، سازگار، همساز، دمساز
معانی دیگر: سازوار، هماهنگ، هم مشرب، (کامپیوتر) همجور (اجزا و نرم افزار و غیره که به کامپیوتر بخصوصی بخورد و بالعکس)، مبادله پذیر، (در مورد دارو وحشره کش و غیره) آمیزش پذیر (بدون آن که اثر یکدیگر را خنثی کنند و یا مضر باشند و یا ماهیت خود را عوض کنند)، آمیز پذیر، (گیاه شناسی) پیوندپذیر (دو یا چند گیاه که با هم قابل پیوند زنی یا دگر گشنی باشند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: compatibly (adv.), compatibility (n.), compatibleness (n.)
(1) تعریف: able to exist or function harmoniously with another.
مترادف: concordant, conformable, congenial, harmonious
متضاد: discordant, incompatible, irreconcilable
مشابه: at one, companionate, concurrent, consonant, fitting, similar, suitable

- Your old printer may not be compatible with your new computer.
[ترجمه گوگل] چاپگر قدیمی شما ممکن است با کامپیوتر جدید شما سازگار نباشد
[ترجمه ترگمان] چاپگر قدیمی شما ممکن است با کامپیوتر جدید شما سازگار نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Fortunately, the three of us are very compatible roommates.
[ترجمه کیوان] خوشبختانه، ما سه نفر هم اتاقی های بسیار سازگاری هستیم.
|
[ترجمه گوگل] خوشبختانه، ما سه نفر هم اتاقی بسیار سازگار هستیم
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه، این سه نفر با roommates بسیار سازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: consistent; congruous.
مترادف: agreeing, concordant, conformable, conforming, consistent, consonant
متضاد: discordant, exclusive, incompatible, inconsistent
مشابه: according, congruent, congruous, corresponding

- The detective's theory is compatible with the evidence.
[ترجمه گوگل] نظریه کارآگاه با شواهد سازگار است
[ترجمه ترگمان] نظریه کارآگاه با مدارک سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These symptoms are compatible with a diagnosis of kidney disease.
[ترجمه گوگل] این علائم با تشخیص بیماری کلیوی سازگار است
[ترجمه ترگمان] این نشانه ها با تشخیص بیماری کلیه سازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. compatible colors
رنگ های جور

2. i. b. m. compatible components
قطعات سازگار با کامپیوترهای آی. بی. ام

3. be compatible with
جور بودن با،خوردن به،سازگار بودن با

4. these two colors are not compatible
این دو رنگ به هم نمی خورند.

5. a husband and wife should be compatible
زن و شوهر باید با هم جور باشند.

6. Free enterprise, he argued, was compatible with Russian values and traditions.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که سرمایه گذاری آزاد با ارزش ها و سنت های روسیه سازگار است
[ترجمه ترگمان]او مدعی بود که تجارت آزاد با ارزش ها و ارزش های روسی سازگاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Accuracy is not always compatible with haste.
[ترجمه احمدی] دقت همواره با عجله سازگار نیست
|
[ترجمه گوگل]دقت همیشه با عجله سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]Accuracy همیشه با عجله سازگار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The couple separated because they were not compatible.
[ترجمه گوگل]این زوج به دلیل ناسازگاری از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]این زوج به این دلیل از هم جدا شدند که با یکدیگر سازگار نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new software is IBM compatible .
[ترجمه گوگل]نرم افزار جدید با آی بی ام سازگار است
[ترجمه ترگمان]نرم افزار جدید IBM سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new system will be compatible with existing equipment.
[ترجمه گوگل]سیستم جدید با تجهیزات موجود سازگار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سیستم جدید با تجهیزات موجود سازگار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This software allows you to write files from compatible CD-RW drives.
[ترجمه گوگل]این نرم افزار به شما اجازه می دهد تا فایل هایی را از درایوهای CD-RW سازگار بنویسید
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار به شما این امکان را می دهد که فایل های سازگار با سی دی و drives سازگار را بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She found a compatible partner through a computer dating agency.
[ترجمه گوگل]او از طریق یک آژانس دوستیابی کامپیوتری یک شریک سازگار پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]او یک شریک سازگار را از طریق یک موسسه همسریابی در کامپیوتر پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This printer is compatible with most microcomputers.
[ترجمه گوگل]این چاپگر با اکثر میکروکامپیوترها سازگار است
[ترجمه ترگمان]این چاپگر با اکثر microcomputers سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Are measures to protect the environment compatible with economic growth?
[ترجمه گوگل]آیا اقدامات حفاظت از محیط زیست با رشد اقتصادی سازگار است؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای حفاظت از محیط زیست سازگار با رشد اقتصادی اقداماتی انجام می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We've hit a technical snag: the printer isn't compatible with my PC.
[ترجمه گوگل]ما با یک مشکل فنی مواجه شده ایم: چاپگر با رایانه شخصی من سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]ما به یک مشکل فنی برخورد کردیم: چاپگر با کامپیوتر من سازگار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Mildred and I are very compatible. She's interested in the things that interest me.
[ترجمه گوگل]من و میلدرد خیلی با هم هماهنگ هستیم او به چیزهایی که به من علاقه دارد علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]میل درد و من با هم سازگار هستیم به چیزهایی که برایم جالب است علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Stephen's political views often weren't compatible with her own.
[ترجمه گوگل]دیدگاه های سیاسی استفن اغلب با دیدگاه های او سازگار نبود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های سیاسی استفن اغلب با او سازگار نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافق (صفت)
accordant, according, agreeing, compliant, congruent, compatible, concordant, concurrent, consonant, consentaneous, consenting

جور (صفت)
accordant, compatible, identical, concordant, identic

سازگار (صفت)
fit, suitable, compatible, correspondent, becoming, matchable, wholesome, salubrious

همساز (صفت)
compatible, harmonic

دمساز (صفت)
compatible

تخصصی

[عمران و معماری] همساز
[کامپیوتر] سازگار همساز - سازگار - 1. توانایی کار با یکدیگر، همسازی . مثلاً نوع خاصی از چاپگر با نوع خاصی از کامپیوتر به طوری سازگار باشد که بتواند به آن متصل شود. 2. قابلیت اجرای نرم افزاری یکسان . نگاه کنید به PC compatibility.
[نساجی] سازگار
[ریاضیات] سازگار، متوافق
[پلیمر] سازگار

انگلیسی به انگلیسی

• piece of equipment which can be used with other machines without alteration; device which can be used on or with other computers without being changed (computers)
capable of existing together in harmony; congruous; able to be used with other machines without alteration; able to be used on or with other computers without being changed (computers)
if things or ideas are compatible, they work together well or are suited to each other.
if people, especially a couple, are compatible, they can live or spend time together happily.

پیشنهاد کاربران

compatibly
همزیستی مسالمت امیز
سازگار. هماهنگ. جور
مثال:
Your old printer may not be compatible with your new computer.
چاپگر قدیمی شما ممکن است با رایانه جدید شما سازگار نباشد.
Maybe we’re just not compatible’
شاید ما بچه دار نمی شویم.
به دو گیاه یا انسان یا دو موجود که پیوندپذیر یا آمیزش پذیر نیستند هم می گویند.
به ساختار
Be compatible with sb
با کسی سازگار بود
I'm more compatible with my mom
سازگار
قابل تطبیق
دارای تفاهم
جور و همسار
منطبق، همسو، هماهنگ، هم راستا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : compatibility
✅️ صفت ( adjective ) : compatible
✅️ قید ( adverb ) : compatibly
سازش پذیر
همخوانی داشتن
adjective
[more compatible; most compatible]
1 : able to exist together without trouble or conflict : going together well
◀️compatible colors
◀️two people with compatible personalities
My roommate and I are very compatible. [=we get along very◀️ well]
...
[مشاهده متن کامل]

◀️Our tastes are not compatible. [=we like very different things]
◀️ a policy that is compatible with my beliefs [=that agrees with my beliefs]
2 of devices and especially computers : able to be used together
◀️compatible computers
◀️compatible systems
◀️This printer is compatible with most PCs.
سازگار، موافق، دمساز، جور، همساز

تعادل در واکنش بیوشیمیایی
compatible ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: همساز
تعریف: سامانه‏ای که قابلیت همسازی دارد
سازگار
تفاهم دار
به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند.
Compatible = همساز
Compatibly = همسازانه
Compatibility = همسازیی
Compatibilize = همسازیدن
Compatibilizer = همسازنده
Compatibilization = همسازش
...
[مشاهده متن کامل]

Compatibilism = همساز گرایی
Compatibilist = همساز گرا
Compatibleness = همسازیَّت.

هم سازگار
مناسب هم
متناسب هم
سازگار - مناسب - متناسب با
مچ بودن
قابل تطبیق
کسی که خودش رو با شرایط موجود وفق میده ( سازش پیدا میکنه )
همساز
سازگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس