compatibility

/kəmˌpætəˈbɪləti//kəmˌpætəˈbɪlɪti/

معنی: همسازی، سازگاری، سازش پذیری، دمسازی
معانی دیگر: مطابقت

جمله های نمونه

1. marital compatibility
سازگاری در ازدواج،توافق در زناشویی،همسازی در زناشویی

2. National courts can freeze any law while its compatibility with European legislation is being tested.
[ترجمه گوگل]دادگاه های ملی می توانند هر قانونی را در حالی که سازگاری آن با قوانین اروپایی در حال آزمایش است، مسدود کنند
[ترجمه ترگمان]دادگاه های ملی می توانند هر قانونی را مسدود کنند در حالی که سازگاری آن با قوانین اروپا مورد آزمایش قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The compatibility of brothers and sisters depends on their personalities.
[ترجمه گوگل]سازگاری برادران و خواهران به شخصیت آنها بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]سازگاری برادرها و خواهرها به شخصیت آن ها بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Compatibility between monitors and implements is similarly important if farmers are to adopt precision farming technology with confidence.
[ترجمه گوگل]اگر کشاورزان بخواهند با اطمینان از فناوری کشاورزی دقیق استفاده کنند، سازگاری بین مانیتورها و ابزارها نیز به همین ترتیب مهم است
[ترجمه ترگمان]اگر کشاورزان با اطمینان فن آوری کشاورزی دقیق را اتخاذ کنند سازگاری بین مانیتورها و تجهیزات نیز به همین شکل اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is improved compatibility with Windows for Workgroups and Microsoft's new FoxPro 5 database.
[ترجمه گوگل]سازگاری بهبود یافته با Windows for Workgroups و پایگاه داده جدید FoxPro 5 مایکروسافت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سازگاری بهتری با ویندوز برای workgroups و پایگاه داده FoxPro new Microsoft وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The systems will offer full binary compatibility and Solaris 0 as the operating environment.
[ترجمه گوگل]این سیستم ها سازگاری کامل باینری و Solaris 0 را به عنوان محیط عملیاتی ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]این سیستم ها سازگاری باینری کامل و Solaris ۰ را به عنوان محیط عملیاتی ارایه خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The compatibility between poetry and writing from the heart is not automatic but at best conventional.
[ترجمه گوگل]سازگاری بین شعر و نوشتن از دل، خودکار نیست، بلکه در بهترین حالت قراردادی است
[ترجمه ترگمان]سازگاری بین شعر و نویسندگی از قلب، اتوماتیک نیست اما در بهترین حالت مرسوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The important compatibility advance will allow software to run unchanged on all Mips products regardless of supplier.
[ترجمه گوگل]پیشرفت مهم سازگاری به نرم افزار اجازه می دهد تا بدون توجه به تامین کننده، روی تمام محصولات Mips بدون تغییر اجرا شود
[ترجمه ترگمان]پیشرفت سازگاری مهم به نرم افزار اجازه می دهد بدون توجه به تامین کننده بدون هیچ تغییری در تمامی محصولات mips اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This will improve data compatibility with other institutions.
[ترجمه گوگل]این امر سازگاری داده ها با سایر موسسات را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]این کار سازگاری داده ها با موسسات دیگر را بهبود خواهد بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The issue of compatibility is difficult to abstract from real-life situations.
[ترجمه گوگل]انتزاع مسئله سازگاری از موقعیت های واقعی دشوار است
[ترجمه ترگمان]مساله سازگاری با شرایط زندگی واقعی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He thought compatibility and interests which could be shared and understood were of prime importance.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که سازگاری و منافعی که بتوان آنها را به اشتراک گذاشت و درک کرد از اهمیت اساسی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد سازگاری و منافعی که می تواند به اشتراک گذاشته شود و درک شود از اهمیت اولیه برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Multicrop and Crop Walker offer the most compatibility with alternative systems.
[ترجمه گوگل]Multicrop و Crop Walker بیشترین سازگاری را با سیستم های جایگزین ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]Multicrop و محصول واکر the سازگاری با سیستم های جایگزین را ارایه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Compatibility is crucial, so the process is highly selective.
[ترجمه گوگل]سازگاری بسیار مهم است، بنابراین فرآیند بسیار انتخابی است
[ترجمه ترگمان]سازگاری حیاتی است، بنابراین فرآیند بسیار انتخابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Compatibility between components was ensured by using a structurally uniform global database, the blackboard.
[ترجمه گوگل]سازگاری بین اجزا با استفاده از یک پایگاه داده جهانی یکنواخت ساختاری، تخته سیاه تضمین شد
[ترجمه ترگمان]سازگاری بین اجزا با استفاده از یک پایگاه داده جهانی یکنواخت از ساختاری، تخته سیاه تضمین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همسازی (اسم)
accommodation, harmony, compatibility, symmetry

سازگاری (اسم)
suitability, compatibility, amenability, adaptability, fitness, opportuneness, salubrity, pliability

سازش پذیری (اسم)
compatibility

دمسازی (اسم)
compatibility, concurrence

تخصصی

[خودرو] سازگاری
[شیمی] سازگاری
[عمران و معماری] سازگاری - اخت - همسازی
[کامپیوتر] سازگاری
[برق و الکترونیک] سازگاری ؛ هم سازی توانایی سیستم جدید در ارائه ی خدمات به کار بران سیستم قدیمی .
[صنعت] سازگاری، مناسب بودن، سازگار بودن
[نساجی] سازگاری
[ریاضیات] سازگاری، توافق، همخوانی
[پلیمر] سازگاری، امتزاج پذیری، همخوانی

انگلیسی به انگلیسی

• suitability; ability of a program or hardware to function in the same way as other programs or hardware (computers)

پیشنهاد کاربران

تفاهم
سازگاری. هماهنگی. توافق
مثال:
The compatibility of brothers and sisters depends on their personalities.
سازگاری بین برادران و خواهران به شخصیت آنها بستگی دارد.
The great strenght of 123 for windows is its compatibility with all the earlier versions of the product
بزرگترین نقطه قوت ۱۲۳ برای ویندوز، "سازگاری"آن با تمام نسخه های قبلی آن محصول است
قابلیت تطبیق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : compatibility
✅️ صفت ( adjective ) : compatible
✅️ قید ( adverb ) : compatibly
سازگاری - جوریت - جور بودن
❌ Compatibility Error ❌
Your dreams and hopes are incompatible to reality
🔑 Force Things
🔑 Accept Reality
🔑 Kill myself
compatibility ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: سازگاری 2
تعریف: ← سازگاری کالاها
سازگاری
به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند.
Compatible = همساز
Compatibly = همسازانه
Compatibility = همسازیی
Compatibilize = همسازیدن
Compatibilizer = همسازنده
Compatibilization = همسازش
...
[مشاهده متن کامل]

Compatibilism = همساز گرایی
Compatibilist = همساز گرا
Compatibleness = همسازیَّت

وفاق
In every moment of life together, let's start with love, understanding and compatibility
در هر لحظه از زندگی با هم ، بیایید با عشق ، درک و سازگاری شروع کنیم
In every moment of life together, let's start with love, understanding and compatibility
در هر لحظه از زندگی در کنار هم برای هم ، شروعی با عشق و تفاهم و سازگاری داشته باشیم
سازش پذیر
تعادل
تفاهم ( در زندگی زناشویی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس