comparable

/ˈkɑːmpərəbl̩//ˈkɒmpərəbl̩/

معنی: مانند، قابل مقایسه، نظیر، قیاس پذیر، برابرکردنی، مانند کردنی
معانی دیگر: همسنج پذیر، مشابه، همانند، قابلیت مقایسه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: comparably (adv.), comparability (n.), comparableness (n.)
(1) تعریف: able to be compared due to having a certain amount of commonality; deserving comparison.
مترادف: commensurate
متضاد: incomparable
مشابه: analogous, parallel, proportional

- The experiments are so different that the results are simply not comparable.
[ترجمه گوگل] آزمایش ها آنقدر متفاوت هستند که نتایج به سادگی قابل مقایسه نیستند
[ترجمه ترگمان] آزمایش ها به قدری متفاوت هستند که نتایج قابل مقایسه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My sister's situation is comparable with mine now that we both have children.
[ترجمه گوگل] الان که هر دو بچه داریم وضعیت خواهرم با من قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان] وضعیت خواهرم در حال حاضر قابل مقایسه با مال من است که ما هر دو بچه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: nearly the same or equal in degree or quality.
مترادف: alike, kindred, like, similar
متضاد: different, disparate, dissimilar

- The two boys are of comparable age.
[ترجمه گوگل] این دو پسر هم سن و سالی دارند
[ترجمه ترگمان] این دو پسر از نظر سنی قابل مقایسه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The meal I had here tonight is comparable to any meal I've had at one of these fancy restaurants.
[ترجمه گوگل] غذایی که امشب اینجا خوردم با هر غذایی که در یکی از این رستوران های شیک خورده ام قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان] غذایی که امشب اینجا داشتم با هر وعده غذایی که در یکی از این رستوران های لوکس داشتم قابل مقایسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. these two things are not comparable at all
این دو چیز اصلا با هم قابل مقایسه نیست.

2. the microcosm of the atom is comparable to the macrocosm that is the universe
خرد جهان اتم با کلان جهان کائنات تشابه دارد.

3. this hand-woven carpet is cheaper than comparable machine-made ones
این قالی دستبافت از قالی های مشابه ماشینی ارزانتر است.

4. A car of comparable size would cost far more abroad.
[ترجمه گوگل]یک خودرو با اندازه مشابه در خارج از کشور قیمت بسیار بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]یک اتومبیل با اندازه قابل قیاس بیشتر در خارج از کشور هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A fire is comparable with the sun; both give light and heat.
[ترجمه Narges] اتش و خورشید شبیه هم هستند، هردو نور و حرارت دارند
|
[ترجمه گوگل]آتش با خورشید قابل مقایسه است هم نور می دهد و هم گرما
[ترجمه ترگمان]آتش با خورشید قابل مقایسه است؛ هر دو نور و گرما می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our house is not comparable with yours.
[ترجمه گوگل]خانه ما با شما قابل مقایسه نیست
[ترجمه ترگمان]خانه ما با شما قابل مقایسه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its brain is closely comparable to the brain of a chimpanzee.
[ترجمه گوگل]مغز آن تقریباً با مغز شامپانزه قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان]مغز آن به شدت قابل مقایسه با مغز یک شامپانزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The two machines are comparable in size.
[ترجمه گوگل]این دو دستگاه از نظر اندازه قابل مقایسه هستند
[ترجمه ترگمان]این دو ماشین با هم قابل مقایسه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The planet Pluto is comparable in size to the moon.
[ترجمه گوگل]سیاره پلوتو از نظر اندازه با ماه قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان]سیاره پلوتو به اندازه ماه قابل مقایسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The girls are of comparable ages.
[ترجمه گوگل]دختران در سنین مشابه هستند
[ترجمه ترگمان]دختران در سنین قابل قیاس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By contrast, the comparable figure for the Netherlands is 16 per cent.
[ترجمه گوگل]در مقابل، این رقم برای هلند 16 درصد است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، رقم قابل مقایسه برای هلند ۱۶ درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The earthquake was comparable with others in recent years.
[ترجمه مهدی حمدالهی] این زلزله با سایر زلزله های سال های اخیر قابل مقایسه بود
|
[ترجمه مهدی حمدالهی] این زلزله مشابه سایر زلزله های سال های اخیر بود
|
[ترجمه گوگل]این زلزله با سایر زلزله های سال های اخیر قابل مقایسه بود
[ترجمه ترگمان]زمین لرزه با دیگران در سال های اخیر قابل مقایسه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A comparable house in the south of the city would cost twice as much.
[ترجمه گوگل]یک خانه قابل مقایسه در جنوب شهر دو برابر قیمت دارد
[ترجمه ترگمان]یک خانه قابل مقایسه در جنوب شهر دو برابر هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The situation in the US is not directly comparable to that in the UK.
[ترجمه گوگل]وضعیت در ایالات متحده مستقیماً با وضعیت انگلستان قابل مقایسه نیست
[ترجمه ترگمان]وضعیت در ایالات متحده مستقیما با این وضعیت در انگلستان قابل مقایسه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانند (صفت)
similar, alike, like, analogous, resembling, looking like, comparable

قابل مقایسه (صفت)
analogous, comparable

نظیر (صفت)
rival, analogous, comparable

قیاس پذیر (صفت)
comparable

برابر کردنی (صفت)
comparable

مانند کردنی (صفت)
comparable

تخصصی

[ریاضیات] قابل مقایسه، قیاس پذیر، مقایسه پذیر، سنجیدنی، سنجش پذیر، مانند، نظیر

انگلیسی به انگلیسی

• similar, able to be compared
if two or more things are comparable, they are as good as each other, or they are similar in size or quality.

پیشنهاد کاربران

همطراز - همقطار
۱. قابل مقایسه. قابل قیاس. مقایسه کردنی ۲. مشابه. هم تراز
مثال:
These two things are not comparable at all.
این دو تا چیز اصلا قابل قیاس نیستند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : compare
✅️ اسم ( noun ) : comparison / comparability / comparative / compare
✅️ صفت ( adjective ) : comparable / comparative
✅️ قید ( adverb ) : comparatively / comparably
comparable ( adj ) = analogous ( adj ) = similar ( adj )
به معناهای:مشابه، قابل قیاس، قیاس پذیر، شبیه، هم نوع، متشابه، همانند، همسان
قیاس پذیر، قابل مقایسه، مطابق، مشابه
Adj :
Similar
Like
Matching
مانند
شبیه
( مطابق )
هم سنگ
قابل قیاس

بپرس