کارمند
( عامیانه ) 
طرفدار کارفرما.
مردی که طرفداری از شرکت و مدیریت شرکت و وفاداری به اونها رو ترجیح میده به منافع همکاراش. خودشو وقف کارش میکنه.
مثال ها:
He'll never join in a strike; he's a company man 
Ken’s a company man—he’ll always take management’s side 
طرفدار کارفرما.
مردی که طرفداری از شرکت و مدیریت شرکت و وفاداری به اونها رو ترجیح میده به منافع همکاراش. خودشو وقف کارش میکنه.
مثال ها:
بله قربان گو