compacted

/ˈkɑːmpækt//kəmˈpækt/

معنی: فشرده
معانی دیگر: فشرده کردن، جمع و جور، بهم پیوسته، پیمان، معاهده، متراکم بهم فشردن، بهم متصل کردن، ریز بافتن

جمله های نمونه

1. horse hooves had compacted and hardened the farm's soil
سم اسبان خاک مزرعه را به هم کوفته و سخت کرده بود.

2. The snow on the pavement was compacted and has turned to ice.
[ترجمه گوگل]برف روی سنگفرش متراکم شده و به یخ تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]برف روی سنگفرش فشرده شد و به یخ تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The compacted snow on the pavement turned to ice.
[ترجمه گوگل]برف فشرده روی سنگفرش به یخ تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]برف فشرده و فشرده روی سنگفرش خیابان یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The old snow has compacted into the hardness of ice.
[ترجمه گوگل]برف قدیمی به سختی یخ فشرده شده است
[ترجمه ترگمان]برف کهن سال در سختی یخ فشرده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thousands of crates compacted in a warehouse.
[ترجمه گوگل]هزاران جعبه در یک انبار فشرده شده اند
[ترجمه ترگمان] هزاران صندوق تو یه انبار وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This article was compacted into a passage.
[ترجمه گوگل]این مقاله در یک متن فشرده شد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در یک دهلیز فشرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Heat and lack of rain have compacted the soil.
[ترجمه گوگل]گرما و کمبود باران باعث فشرده شدن خاک شده است
[ترجمه ترگمان]گرما و کمبود باران زمین را فشرده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thousands of crates compacted in an entrepot.
[ترجمه گوگل]هزاران جعبه در یک محفظه فشرده فشرده شده اند
[ترجمه ترگمان] هزاران جعبه تو an - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cars had compacted the snow until it was like ice.
[ترجمه گوگل]ماشین ها برف را فشرده کرده بودند تا جایی که مثل یخ شد
[ترجمه ترگمان]ماشین ها برف را تا زمانی که مثل یخ بود، له کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a mob compacted of violent elements of the underworld.
[ترجمه گوگل]این گروهی است که از عناصر خشن دنیای اموات فشرده شده است
[ترجمه ترگمان]این جمعیتی است که از عناصر خشن دنیای زیرزمینی فشرده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All those three books are compacted and compressed into one book.
[ترجمه گوگل]همه آن سه کتاب فشرده و در یک کتاب فشرده شده اند
[ترجمه ترگمان]هر سه کتاب به صورت فشرده و فشرده در یک کتاب فشرده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The soil settles and is compacted by the winter rain.
[ترجمه گوگل]خاک ته نشین می شود و با باران زمستانی فشرده می شود
[ترجمه ترگمان]زمین آرام می گیرد و در اثر باران زمستان فشرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It then swells-for the nuclear material is highly compacted within the sperm-and so becomes a pronucleus.
[ترجمه گوگل]سپس متورم می شود - زیرا مواد هسته ای به شدت در داخل اسپرم فشرده می شود - و بنابراین به یک پیش هسته تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]سپس به خاطر مواد هسته ای به شدت در داخل اسپرم فشرده می شود - و بنابراین تبدیل به یک pronucleus می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dirt trail has been compacted from years of use.
[ترجمه گوگل]مسیر خاکی پس از سالها استفاده فشرده شده است
[ترجمه ترگمان]این مسیر کثیفی از سال ها استفاده فشرده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The deposits are compacted, cemented, and ultimately become sedimentary rocks.
[ترجمه گوگل]نهشته ها متراکم، سیمان شده و در نهایت به سنگ های رسوبی تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]رسوبات فشرده و فشرده می شوند و در نهایت به سنگ های رسوبی تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فشرده (صفت)
compressed, condensed, succinct, compacted, pressed, squeezed, compressive

انگلیسی به انگلیسی

• concentrated; crushed into compact form; consolidated

پیشنهاد کاربران

همپکیده
( Hampakide )
�همپک� ( compact ) و �اسم مفعول� ( ed )
متراکم شده

بپرس