commutable

/kəˈmjuːtəbl̩//kəˈmjuːtəbl̩/

معنی: قابل تغییر، دگرگونی پذیر، قابل تبدیل
معانی دیگر: (حقوق - در مورد مجازات) تخفیف پذیر، تبدیل پذیر، دگرسان پذیر، قابل بازخرید

جمله های نمونه

1. a jail sentence which is commutable to a fine of $1000
محکومیت به زندان که با هزار دلار قابل بازخرید است

2. But commutable comparable numbers of those who received placebos also improved.
[ترجمه گوگل]اما تعداد قابل تعویض قابل مقایسه از کسانی که دارونما دریافت کردند نیز بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]اما تعداد قابل قیاس با کسانی که placebos را دریافت کرده اند نیز بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bloodsucking louse also transmits various commutable diseases such as endemic typhus, trench fever and relapsing fever.
[ترجمه گوگل]شپش خونخوار همچنین بیماری های قابل انتقال مختلفی مانند تیفوس بومی، تب سنگر و تب عود کننده را منتقل می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین شپش bloodsucking بیماری های مختلفی مانند بیماری تیفوس، تب trench و fever را انتقال می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The death sentence was commutable to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]حکم اعدام قابل تبدیل به حبس ابد بود
[ترجمه ترگمان]حکم اعدام به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bloodsucking louse also transmits various commutable diseases such as endemic typhus, trench fever relapsing fever.
[ترجمه گوگل]شپش خونخوار همچنین بیماری های قابل انتقال مختلفی مانند تیفوس بومی، تب عودکننده تب سنگر را منتقل می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین شپش bloodsucking بیماری های مختلفی مانند تب تیفوس، تب trench و تب relapsing را انتقال می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By analyzing the changes caused by the transformation of people's taste, it was concluded that the skeleton division method is not commutable in modern plan design.
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل تغییرات ناشی از دگرگونی ذائقه افراد به این نتیجه رسید که روش تقسیم اسکلت در طراحی پلان مدرن قابل تعویض نیست
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل تغییرات ناشی از تغییر ذائقه مردم، نتیجه گرفته شد که روش تقسیم اسکلت در طراحی طرح مدرن طراحی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This paper points out that the legacy of historical culture is precious spiritual resource to benefit humankind forever and can not be reproducible and commutable.
[ترجمه گوگل]این مقاله به این نکته اشاره می‌کند که میراث فرهنگ تاریخی، منبع معنوی گرانبهایی است که برای همیشه به نفع بشر است و قابل تکرار و تعویض نیست
[ترجمه ترگمان]این مقاله به این نکته اشاره می کند که میراث فرهنگ تاریخی، یک منبع معنوی ارزشمند است که برای همیشه به نفع بشریت باشد و نمی تواند قابل تکرار و تکرار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper mainly discuss some property of ring which fit into anti-commutative law, and arrive at a conclusion that anti-commutative law is commutable.
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً برخی از ویژگی‌های حلقه را که در قانون ضد جابجایی قرار می‌گیرند مورد بحث قرار می‌دهد و به این نتیجه می‌رسد که قانون ضد تعویض قابل تعویض است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده در مورد برخی از اموال حلقه ای بحث می کند که با قانون ضد جابجایی هماهنگ است و به این نتیجه می رسد که قانون ضد جابجایی آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A central theorem to Cfengine is obtained in 2: simply put, do N operations N times and you'll converge to the desired state as long as the operations are convergent and commutable themselves.
[ترجمه گوگل]یک قضیه مرکزی برای Cfengine در 2 به دست می‌آید: به عبارت ساده، N عملیات را N بار انجام دهید و تا زمانی که عملیات‌ها خودشان همگرا و قابل تغییر باشند، به حالت دلخواه همگرا می‌شوید
[ترجمه ترگمان]یک قضیه مرکزی برای Cfengine در ساعت ۲ به دست می آید: به سادگی انجام دهید، N عملیات را انجام دهید و تا زمانی که عملیات همگرا و commutable باشند، به حالت مطلوب همگرا خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Common law countries take compensation as a independent criminal judgment, at the same time combine perpetrator's victim compensation with suspended sentence and commutable sentence.
[ترجمه گوگل]کشورهای قانون عرفی غرامت را به عنوان یک حکم کیفری مستقل در نظر می گیرند و در عین حال غرامت قربانی مرتکب را با مجازات تعلیقی و مجازات قابل تبدیل ترکیب می کنند
[ترجمه ترگمان]کشورهای حقوق عرفی به عنوان یک حکم مجرم مستقل حقوق می گیرند، در عین حال، مجرم قربانی جرم را با محکومیت معلق و محکومیت حبس ترکیب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل تغییر (صفت)
streaky, mutable, transformative, varied, commutable, flexible, transmutative

دگرگونی پذیر (صفت)
commutable, transformable, transmutable

قابل تبدیل (صفت)
convertible, transformative, commutable, transmutable, transmutative

انگلیسی به انگلیسی

• convertible, changeable, exchangeable

پیشنهاد کاربران

به معنی قابل رفت و آمد است. مکانی که به قدر کافی نزدیک باشد که شما هر روز برای کار به آنجا بروید و به خانه برگردید

بپرس