communique

/kəˈmjuːnəˌke//kəˈmjuːnɪkeɪ/

معنی: اعلامیه، ابلاغ رسمی، اطلاعیه رسمی یا اداری، اعلامیه رسمی
معانی دیگر: ابلاه رسمی

جمله های نمونه

1. The announcement was made in a communique issued by the Defence Minister.
[ترجمه گوگل]این خبر در اطلاعیه ای از سوی وزیر دفاع صادر شده است
[ترجمه ترگمان]این خبر در اعلامیه ای که توسط وزیر دفاع صادر شد اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The communique gave no other details.
[ترجمه گوگل]در این بیانیه جزئیات دیگری ذکر نشده است
[ترجمه ترگمان]این اعلامیه جزئیات دیگری نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The communique & 1 & made no mention of progress on any of the issues.
[ترجمه گوگل]در بیانیه و 1 و هیچ اشاره ای به پیشرفت در هیچ یک از مسائل نشده است
[ترجمه ترگمان]ابلاغیه رسمی & ۱ & هیچ اشاره ای به پیشرفت در هیچ یک از این موضوعات نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The communique made no mention of progress on any of the issues.
[ترجمه گوگل]در این بیانیه هیچ اشاره ای به پیشرفت در هیچ یک از موضوعات نشده است
[ترجمه ترگمان]این اعلامیه هیچ اشاره ای به پیشرفت در مورد هر یک از این موضوعات نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We disagree to the communique.
[ترجمه گوگل]ما با این بیانیه مخالفیم
[ترجمه ترگمان]ما با این اعلامیه موافق نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The announcement was made in a communique & 1 & issued by the Defence Minister.
[ترجمه گوگل]این اطلاعیه در اطلاعیه و 1 و از سوی وزیر دفاع صادر شده است
[ترجمه ترگمان]این خبر در اعلامیه ای که توسط وزیر دفاع منتشر شد، اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One communique was particularly critical of Fox.
[ترجمه گوگل]یکی از بیانیه ها به ویژه از فاکس انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]یک اعلامیه به ویژه برای فاکس حیاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The country's foreign ministry issued a communique on its Sovereignty Reaffirmation Day.
[ترجمه گوگل]وزارت امور خارجه این کشور به مناسبت روز تایید مجدد حاکمیت خود بیانیه ای صادر کرد
[ترجمه ترگمان]وزارت امور خارجه این کشور اعلامیه ای را در روز استقلال ملی این کشور صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It said in a communique that he had undergone facial surgery to avoid detection.
[ترجمه گوگل]در بیانیه ای گفته شد که او برای جلوگیری از شناسایی تحت عمل جراحی صورت قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در اعلامیه ای اظهار داشت که وی برای اجتناب از تشخیص، تحت عمل جراحی چهره قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My colleagues read the communique astonishment rather than excitement.
[ترجمه گوگل]همکاران من بیانیه را با تعجب خواندند تا هیجان
[ترجمه ترگمان]همکاران من بیشتر متعجب بودند تا هیجان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. According to the latest communique, both sides will soon reach an agreement.
[ترجمه گوگل]بر اساس آخرین بیانیه، دو طرف به زودی به توافق خواهند رسید
[ترجمه ترگمان]براساس آخرین ابلاغیه، هر دو طرف به زودی به توافق می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He sent me the communique; I looked it through thoroughly.
[ترجمه گوگل]او ابلاغیه را برای من فرستاد من آن را به طور کامل نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]او این اعلامیه را برایم فرستاد؛ آن را کام لا به دقت بررسی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dow Jones newswires reports that a draft communique prepared for the meeting calls for member countries to "refrain from competitive devaluation. "
[ترجمه گوگل]خبرگزاری داو جونز گزارش می دهد که پیش نویس بیانیه ای که برای این نشست تهیه شده است از کشورهای عضو می خواهد که "از کاهش ارزش رقابتی خودداری کنند "
[ترجمه ترگمان]newswires Jones Dow گزارش می دهد که پیش نویس اعلامیه ای که برای این نشست تهیه شده است خواستار \"خودداری از کاهش ارزش رقابتی\" کشورهای عضو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My colleagues read the communique with astonishment rather than jubilation.
[ترجمه گوگل]همکاران من این بیانیه را با حیرت خواندند تا خوشحالی
[ترجمه ترگمان]همکارانم به جای شادمانی، اعلامیه را با حیرت خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلامیه (اسم)
assertion, statement, act, declaration, proclamation, communique, manifesto, manifest

ابلاغ رسمی (اسم)
communique

اطلاعیه رسمی یا اداری (اسم)
communique

اعلامیه رسمی (اسم)
communique, pronouncement

انگلیسی به انگلیسی

• message, official notice

پیشنهاد کاربران

بیانیه
اطلاعیه، اطلاعیه رسمی یا اداری، اعلامیه رسمی، ابلاغ رسمی