communicator

/kəˈmjuːnəˌketər//kəˈmjuːnɪkeɪtə/

معنی: شخص در تماس
معانی دیگر: مکاتب

جمله های نمونه

1. She has gained a reputation as a good communicator.
[ترجمه علی نعیمی] او به عنوان یک ارتباط برقرار کننده ی خوب، شهرت یافته است
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک ارتباط خوب شهرت پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان] اون به عنوان یه عضو خوب شهرت پیدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Poor communicator - they know what they are doing but have not told anyone else.
[ترجمه گوگل]ارتباط ضعیف - آنها می دانند چه می کنند اما به کسی نگفته اند
[ترجمه ترگمان]انسان های بیچاره - آن ها می دانند که آن ها چه می کنند، اما به کس دیگری هم نگفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I considered myself more a performer than a communicator.
[ترجمه گوگل]من خودم را بیشتر مجری می دانستم تا ارتباط برقرار
[ترجمه ترگمان]من خودم را به عنوان اجر کننده بیشتر از یک ارتباط حرفه ای در نظر گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Eo made an Etch-a-Sketch-like personal communicator that replaced the electronic keyboard with a pen.
[ترجمه گوگل]Eo یک ارتباط شخصی شبیه Etch-a-Sketch ساخت که صفحه کلید الکترونیکی را با یک قلم جایگزین کرد
[ترجمه ترگمان]Eo یک رابط شخصی مانند یک رابط شخصی را ساخت که صفحه کلید الکترونیکی را با یک خودکار عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The communicator chooses what message to transmit and how the message will be shaped.
[ترجمه گوگل]ارتباط دهنده انتخاب می کند که چه پیامی را منتقل کند و پیام چگونه شکل بگیرد
[ترجمه ترگمان]رابط گیرنده چیزی را انتخاب می کند که پیام را منتقل می کند و پیام چگونه شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's a skilled communicator.
[ترجمه نیلوفر] او یک ارتباطگر ماهر است
|
[ترجمه گوگل]او یک ارتباط دهنده ماهری است
[ترجمه ترگمان] اون یه آدم skilled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You have an undoubted talent as a communicator and it will not go away.
[ترجمه گوگل]شما استعداد بدون شک به عنوان یک ارتباط دهنده دارید و از بین نمی رود
[ترجمه ترگمان]شما استعداد غیرقابل undoubted به عنوان یک شخص در ارتباط دارید و این موضوع از بین نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's a good communicator.
[ترجمه حمید اشتری] او یک سخنور خوب است.
|
[ترجمه گوگل]او یک ارتباط دهنده خوب است
[ترجمه ترگمان] اون یه ارتباط خوب داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Being a communicator, having what Hymes calls communicative competence, involves much more.
[ترجمه گوگل]ارتباطی بودن، داشتن چیزی که هایمز آن را شایستگی ارتباطی می نامد، مستلزم چیزهای بیشتری است
[ترجمه ترگمان]یک ارتباط دهنده، داشتن چیزی که قابلیت برقراری ارتباط نامیده می شود، شامل چیزهای بیشتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The focus is on the communicator as much as on the communication.
[ترجمه گوگل]تمرکز به همان اندازه که روی ارتباط است، روی ارتباط دهنده است
[ترجمه ترگمان]فوکوس بر روی ارتباط برقرار کننده به اندازه ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Messenger it's under the Communicator menu.
[ترجمه گوگل]در مسنجر زیر منوی Communicator قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در مسنجر در زیر منوی Communicator قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You also need to be a good communicator, able to influence people from the boardroom to the shopfloor.
[ترجمه حمید اشتری] شما همچنین باید یک سخنور خوب باشید.
|
[ترجمه گوگل]شما همچنین باید یک ارتباط برقرار کننده خوب باشید و بتوانید بر افراد از اتاق هیئت مدیره تا طبقه مغازه تأثیر بگذارید
[ترجمه ترگمان]شما همچنین باید یک رابط خوب باشید و بتوانید افراد را از هییت مدیره به the تحت تاثیر قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This message cannot be moved while Communicator is offline.
[ترجمه گوگل]وقتی Communicator آفلاین است، این پیام قابل انتقال نیست
[ترجمه ترگمان]این پیغام را نمی توان در حالی که Communicator برون خط است جابجا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Communicator now has enough information to create your profile.
[ترجمه گوگل]Communicator اکنون اطلاعات کافی برای ایجاد نمایه شما دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر Communicator اطلاعات کافی برای ایجاد پروفایل شما دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Communicator can only send a message to one news server at a time.
[ترجمه گوگل]Communicator می تواند در هر زمان فقط به یک سرور خبری پیام ارسال کند
[ترجمه ترگمان]Communicator تنها می توانند در یک زمان یک پیغام را به یک کارگزار خبر ارسال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شخص در تماس (اسم)
communicator

انگلیسی به انگلیسی

• one who communicates, one who transmits knowledge or information

پیشنهاد کاربران

دستگاه ارتباطی
سخنور - متکلم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : communicate
✅️ اسم ( noun ) : communication / communicator
✅️ صفت ( adjective ) : communicable / communicative
✅️ قید ( adverb ) : communicatively
پیام رسان
1. شخصی که ارتباط برقرار می کند، بخصوص کسی که در انتقال اطلاعات، ایده ها یا خط مشی ها به مردم مهارت دارد
2. شخصی در تجارت ارتباطات، در تلویزیون یا نشر مجله
استفاده هوشمندانه از کلمات و عبارات
Noun - countable :
سخنران ماهر
انسانی که خیلی فصیح صحبت می کند.
Sayer
Talker

ارتباط گیرنده
خطیب
ارتباط برقرار کننده

رابط
آدم فصیح، خوش بیان، کسی که مطلبی را بخوبی منتقل می کند
ابزار برقراری ارتباط
ارتباط گر
برقرار کننده ی ارتباط
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس