فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: communes, communing, communed
حالات: communes, communing, communed
• (1) تعریف: to be in close or intimate communication.
• مشابه: communicate, confide, converse, pray
• مشابه: communicate, confide, converse, pray
- He lives a solitary life and communes with almost no one.
[ترجمه حمید ز] او تنها زندگی میکند و تقریبابا هیچ کسی ارتباط صمیمی ندارد.|
[ترجمه گوگل] او زندگی انفرادی دارد و تقریباً با هیچ کس ارتباط برقرار نمی کند[ترجمه ترگمان] اون یه زندگی منزوی و communes که تقریبا هیچ کس توش زندگی نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She walks in the woods when she wants to commune with the spirits of nature.
[ترجمه گوگل] وقتی می خواهد با ارواح طبیعت ارتباط برقرار کند در جنگل قدم می زند
[ترجمه ترگمان] وقتی می خواهد با ارواح طبیعت بجنگد در جنگل قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی می خواهد با ارواح طبیعت بجنگد در جنگل قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in some Christian churches, to receive Communion.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a group of people living together as a community, working collectively on land owned in common or by a government.
• مترادف: collective
• مشابه: cooperative, kibbutz
• مترادف: collective
• مشابه: cooperative, kibbutz
- Much of the population of the Soviet Union worked on communes in the 1930s.
[ترجمه گوگل] بسیاری از جمعیت اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1930 در کمون ها کار می کردند
[ترجمه ترگمان] بیشتر مردم اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۳۰ بر روی بخش ها کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیشتر مردم اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۳۰ بر روی بخش ها کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a small group of people with shared interests who form a residential community in which members often share property, work, and income.
- All members of the commune were strict vegetarians.
[ترجمه گوگل] همه اعضای کمون گیاهخواران سختگیر بودند
[ترجمه ترگمان] همه اعضای جامعه vegetarians سفت و سخت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همه اعضای جامعه vegetarians سفت و سخت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the smallest political unit in certain European countries, headed by a mayor and municipal council.