communalism


معنی: سیستم اشتراکی، کمونیسم
معانی دیگر: (حکومتی که در آن گروه های مختلف مذهبی یا نژادی یا ملی در چهارچوب نظام فدرال از خودمختاری برخوردارند) فرقه ای، اقلیتی، تضاد و برخورد سرسپردگی ها و بیعت های ناشی از این نظام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a theory or system of government in which local communities or communes have virtual autonomy within a loose federation.

(2) تعریف: the doctrine or practice of communal ownership of property.

جمله های نمونه

1. Social relationships are characterized simultaneously by individuation and communalism, both processes using, at the same time, spatial patterning and on-line communication.
[ترجمه گوگل]روابط اجتماعی به طور همزمان با فردیت و جمع گرایی مشخص می شوند که هر دو فرآیند همزمان از الگوهای فضایی و ارتباطات آنلاین استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]روابط اجتماعی به طور همزمان توسط individuation و communalism، هر دو فرآیند با استفاده، در عین حال، الگوی فضایی و ارتباط آنلاین مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I am very left wing, I think communalism is superior to our society.
[ترجمه گوگل]من خیلی چپ هستم، فکر می کنم کمونالیسم برتر از جامعه ماست
[ترجمه ترگمان]من جناح چپ هستم، فکر می کنم کمونیسم بر جامعه ما برتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The prime minister also called terrorism, fundamentalism and communalism the biggest challenges to Indian unity.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر همچنین تروریسم، بنیادگرایی و کمونالیسم را بزرگترین چالش برای وحدت هند خواند
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر همچنین تروریسم، بنیادگرایی و communalism بزرگ ترین چالش ها را برای وحدت هند خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The spirit of communalism, separatism, of belonging to a particular class or ideology, to a religion, does ultimately create conflict and antagonism between human beings.
[ترجمه گوگل]روح کمونالیسم، جدایی طلبی، تعلق به یک طبقه یا ایدئولوژی خاص، به یک مذهب، در نهایت باعث ایجاد تضاد و تضاد بین انسان ها می شود
[ترجمه ترگمان]روح communalism، جدایی طلبی، تعلق به یک طبقه یا ایدئولوژی خاص، به مذهب، در نهایت تعارض و دشمنی بین انسان ها ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Communalism holds that social community has precedence over individuals.
[ترجمه گوگل]کمونالیسم معتقد است که اجتماع اجتماعی بر افراد ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]communalism نشان می دهد که جامعه اجتماعی نسبت به افراد برتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a certain sense, liberalism and communalism is just the ideology rhetoric of the outer basis that individuals and types are opposed to each other.
[ترجمه گوگل]به تعبیری لیبرالیسم و ​​کمونالیسم فقط شعار ایدئولوژیکی مبنای بیرونی است که افراد و انواع در مقابل یکدیگر قرار دارند
[ترجمه ترگمان]در یک حس خاص، لیبرالیسم و communalism تنها ایدئولوژی معانی بیرونی است که افراد و انواع مختلف با هم مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The social and political ideas of the Confucian school in East Asia had"communalism"as the value orientation with the Confucian School in China and in South Korea as the representatives.
[ترجمه گوگل]اندیشه های اجتماعی و سیاسی مکتب کنفوسیوس در شرق آسیا دارای «کمونالیسم» به عنوان جهت گیری ارزشی با مکتب کنفوسیوس در چین و در کره جنوبی به عنوان نمایندگان بود
[ترجمه ترگمان]ایده های اجتماعی و سیاسی مکتب کنفوسیوسی در شرق آسیا \"communalism\" به عنوان جهت گیری ارزش با مکتب کنفوسیوسی در چین و کره جنوبی به عنوان نماینده داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The other serious problem in the eyes of the new government is communalism.
[ترجمه گوگل]مشکل جدی دیگر در نگاه دولت جدید، کمونالیسم است
[ترجمه ترگمان]مشکل جدی دیگر در چشم دولت جدید communalism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It had not been able to clarify its position on vital issues such as Punjab violence and communalism.
[ترجمه گوگل]نتوانست موضع خود را در مورد مسائل حیاتی مانند خشونت پنجاب و کمونالیسم روشن کند
[ترجمه ترگمان]نتوانسته بود موضع خود در مورد مسائل حیاتی مانند خشونت پنجاب و communalism را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the national movement of India, Muslim elite turned to communalism road that they thought of the communal interests at the first step.
[ترجمه گوگل]در نهضت ملی هند، نخبگان مسلمان به جاده کمونالیسم روی آوردند که در گام اول به فکر منافع جمعی بودند
[ترجمه ترگمان]در جنبش ملی هند، نخبگان مسلمان به جاده communalism تبدیل شدند که به منافع مشترک در اولین مرحله فکر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Though they had different features of historical forms, they had the basic traits of the communalism of the Confucian School in East Asia.
[ترجمه گوگل]اگرچه آنها ویژگی‌های متفاوتی از اشکال تاریخی داشتند، اما ویژگی‌های اساسی کمونالیسم مکتب کنفوسیوس در شرق آسیا را داشتند
[ترجمه ترگمان]گرچه آن ها ویژگی های متفاوتی از اشکال تاریخی داشتند، اما ویژگی های اصلی مکتب کنفوسیوسی در شرق آسیا را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the national movement of India, Muslim elite turned to communalism road theat the first step.
[ترجمه گوگل]در جنبش ملی هند، نخبگان مسلمان در اولین قدم به جاده کمونالیسم روی آوردند
[ترجمه ترگمان]در جنبش ملی هند، نخبگان مسلمان به جاده communalism در اولین مرحله تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The paper is a reflection on the four views currently prevalent in the West concerning citizen education: liberalism, republicanism, communalism, and pluralism.
[ترجمه گوگل]این مقاله بازتابی است بر چهار دیدگاه رایج در غرب در مورد آموزش شهروندی: لیبرالیسم، جمهوری خواهی، کمونالیسم و ​​کثرت گرایی
[ترجمه ترگمان]این روزنامه بازتابی از چهار دیدگاه است که در حال حاضر در غرب درباره آموزش شهروندان رایج است: لیبرالیسم، جمهوری خواهی، communalism، و کثرت گرایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Essenes were Jews who were remarkably similar to the early Christians as evinced in their deemphasis upon property and wealth, their communalism and in their rejection of animal sacrifices.
[ترجمه گوگل]اسنی ها یهودیانی بودند که به طور قابل توجهی شبیه مسیحیان اولیه بودند که در تأکید آنها بر دارایی و ثروت، اشتراک گرایی و در رد قربانی کردن حیوانات آشکار شد
[ترجمه ترگمان]Essenes یهودی بودند که به طور قابل ملاحظه ای شبیه به مسیحیان اولیه بودند که در املاک خود بر ثروت و ثروت، communalism و رد فداکاری حیوانات از خود نشان داده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیستم اشتراکی (اسم)
communalism

کمونیسم (اسم)
communalism, communism

انگلیسی به انگلیسی

• theory which supports living in small communes; loyalty to one's cultural group or race

پیشنهاد کاربران

بپرس