commonalty

/ˈkɒmənəlti//ˈkɒmənəlti/

معنی: توده مردم
معانی دیگر: گروه، همگنان، جمع، جمیع، همه، مردم عادی (غیراشرافی)، عوام، عوام الناس، همگان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: commonalties
(1) تعریف: the common people, as opposed to those of the upper classes; commonality.
مشابه: common, mob

- privileges available to the rich, not to the commonalty
[ترجمه گوگل] امتیازاتی که در اختیار ثروتمندان قرار می گیرد، نه برای افراد عادی
[ترجمه ترگمان] امتیازات موجود در اختیار ثروتمندان، نه به عوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a corporation or its members.

- Legislators act with the power of the commonalty.
[ترجمه گوگل] قانونگذاران با قدرت مشترک عمل می کنند
[ترجمه ترگمان] قانونگذاران با قدرت عوام عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a group of people.

مترادف ها

توده مردم (اسم)
mass, plebeian, populace, commonalty, demos, plebs, hoi polloi

انگلیسی به انگلیسی

• simple folk, common people, commonality; society, association; member of an association

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : commonize
✅️ اسم ( noun ) : commonality /common / commonness / commoner / commonalty / commonage / commonization
✅️ صفت ( adjective ) : common
✅️ قید ( adverb ) : commonly

بپرس