commodious

/kəˈmoʊdɪəs//kəˈməʊdɪəs/

معنی: سودمند، جادار، بکار خور
معانی دیگر: فراخ، وسیع، بزرگ و راحت، مقرون بصرفه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: commodiously (adv.), commodiousness (n.)
• : تعریف: comfortably spacious; roomy.
مترادف: capacious, roomy, spacious
متضاد: cramped, incommodious
مشابه: ample, big, extensive, large, loose

- It was a small inn with surprisingly commodious guest rooms.
[ترجمه گوگل] مسافرخانه کوچکی بود با اتاق های مهمان به طرز شگفت انگیزی
[ترجمه ترگمان] مسافرخانه کوچکی با اتاق های میهمان خانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a commodious room
اتاق جادار

2. The apartment is not commodious enough for us.
[ترجمه گوگل]آپارتمان به اندازه کافی برای ما مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]آپارتمان برای ما به اندازه کافی بزرگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In 1824 they removed to a more commodious place at Lower Hareston and let Hareston Manor to a succession of tenant farmers.
[ترجمه گوگل]در سال 1824 آنها به مکان ارزان‌تری در لوور هارستون رفتند و خانه‌های هارستون را به تعدادی از کشاورزان مستاجر واگذار کردند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۲۴، آن ها به یک جای راحتی بیشتر در Hareston پایین رفتند و اجازه دادند ملک اربابی به جانشینی کشاورزان اجاره داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A slice of a larger, more commodious room?
[ترجمه گوگل]تکه ای از یک اتاق بزرگتر و راحت تر؟
[ترجمه ترگمان]یک تکه از یک اتاق بزرگ تر و more؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was large, commodious and beautifully fitted out.
[ترجمه گوگل]بزرگ، خوب و زیبا بود
[ترجمه ترگمان]آنجا بزرگ بود، جادار و زیبا نصب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was bright and commodious, with a bevelled mirror set in the wall at one end and incandescent lights arranged in three places.
[ترجمه گوگل]روشن و راحت بود، با یک آینه اریب در یک انتها در دیوار و چراغ های رشته ای که در سه مکان چیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]خانه بزرگ و جادار بود، با یک آینه bevelled که در گوشه دیوار قرار داشت و چراغ های رشته ای در سه قسمت قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a commodious and a diverting life.
[ترجمه گوگل]این یک زندگی کالایی و منحرف کننده بود
[ترجمه ترگمان]این یک زندگی سرگرم کننده و سرگرم کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Instead, a comparatively large and commodious chamber with conveniences not enjoyed by the small fry overhead.
[ترجمه گوگل]در عوض، یک محفظه نسبتاً بزرگ و راحت با امکاناتی که برای بچه‌های کوچک بالای سرشان از آن لذت نمی‌برند
[ترجمه ترگمان]در عوض اتاقی بزرگ و جادار با وسایل راحتی و راحتی که از بالا سر برآورده نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rooms are commodious, comfortaBle and airy, each with a specious roofed Balcony overlooking the sea.
[ترجمه گوگل]اتاق‌ها راحت، راحت و مطبوع هستند و هر کدام دارای بالکن مسقف خاص و مشرف به دریا هستند
[ترجمه ترگمان]اتاق ها تمیزند، comfortable و airy، و هر یک با یک قایق با سقف به ظاهر فریب آمیز مشرف به دریا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their habitation was not merely respectable and commodious, but even dignified and imposing.
[ترجمه گوگل]سکونت آنها صرفاً محترمانه و کالایی نبود، بلکه حتی باوقار و با ابهت بود
[ترجمه ترگمان]خانه آن ها نه تنها آبرومند و جادار بود، بلکه با وقار و وقار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A commodious, clean, bright environment.
[ترجمه گوگل]یک محیط خوب، تمیز و روشن
[ترجمه ترگمان]یک محیط جادار، تمیز و روشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Guestrooms are commodious and well-appointed.
[ترجمه گوگل]اتاق‌های مهمان راحت و مجهز هستند
[ترجمه ترگمان]guestrooms خانه راحتی است و به خوبی منصوب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a commodious house.
[ترجمه گوگل]خانه ی اعیانی است
[ترجمه ترگمان]خانه راحتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our house is commodious.
[ترجمه گوگل]خانه ما کالایی است
[ترجمه ترگمان]خانه ما جادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

جادار (صفت)
large, spacious, capacious, roomy, commodious

بکار خور (صفت)
practical, commodious

انگلیسی به انگلیسی

• spacious, ample, roomy, comfortable
a commodious room or house is large and has plenty of space; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Commodious ( adj )
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Spacious and comfortable; roomy 🏠
🔍 مترادف: Spacious
✅ مثال: The commodious living room was perfect for hosting family gatherings.

بپرس