4. she committed suicide by slashing her own wrist
با بریدن رگ دست خود خودکشی کرد.
5. the atrocities committed against bosnia's moslems
اعمال شنیعی که نسبت به مسلمانان بوسنی انجام گرفت
6. the invaders committed many savageries
اشغال کنندگان اعمال وحشیانه ای را مرتکب شدند.
7. they were committed to prison
آنها را به زندان تحویل دادند.
8. to be committed to a mental hospital
به بیمارستان روانی فرستاده شدن
9. the crime was committed by her villainous father
جنایت توسط پدر پست فطرت او انجام شده بود.
10. the robbery was committed in broad daylight
دزدی در روز روشن انجام شد.
11. a man who has committed a crime
مردی که مرتکب جنایت شده است
12. all available forces were committed to the attack
کلیه ی نیروهای موجود به حمله اختصاص داده شدند.
13. the crimes he allegedly committed
جنایاتی که ادعا می شد او مرتکب شده است
14. those ideas will be committed to the trash heap of history
آن عقاید به زباله دان تاریخ واصل خواهد شد.
15. he wrote dud checks and then committed suicide
چک های بی محل کشید و سپس خودکشی کرد.
16. the communion of the faithful and the committed
امت با ایمان و متعهد
17. the biologist who had faked his lab results committed suicide
زیست شناسی که نتایج آزمایش های خود را دستکاری کرده بود خودکشی کرد.
18. Both sides are now committed to non-aggression.
[ترجمه گوگل]اکنون هر دو طرف متعهد به عدم تجاوز هستند [ترجمه ترگمان]هر دو طرف در حال حاضر متعهد به non هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Thousands of frauds are committed every year.
[ترجمه محمود] هزاران تلقب هر ساله مورد ارتکاب قرار می گیرند، ( اتفاق می افتد )
|
[ترجمه گوگل]سالانه هزاران کلاهبرداری انجام می شود [ترجمه ترگمان]هزاران نفر شیاد مرتکب هر سال می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. We're committed to the project. We wouldn't be here otherwise.
[ترجمه گوگل]ما به پروژه متعهد هستیم در غیر این صورت ما اینجا نبودیم [ترجمه ترگمان]ما به پروژه متعهد شدیم وگرنه اینجا نبودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. Several offences such as manslaughter may be committed by omission.
[ترجمه گوگل]چندین جرم مانند قتل عمد ممکن است با سهل انگاری انجام شود [ترجمه ترگمان]چندین جرم مانند قتل عمد ممکن است توسط حذف مرتکب شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Russia and the other republics are committed to destroying most of their nuclear arsenals.
[ترجمه گوگل]روسیه و سایر جمهوری ها متعهد به نابودی بیشتر زرادخانه های هسته ای خود هستند [ترجمه ترگمان]روسیه و دیگر جمهوری های آن متعهد به نابود سازی بیشتر جنگ افزارهای هسته ای خود هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. They were all committed to the doctrine of social equality.
[ترجمه گوگل]همه آنها به دکترین برابری اجتماعی متعهد بودند [ترجمه ترگمان]همه آن ها به اصول برابری اجتماعی متعهد بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• obligated; handed over; consigned to a penal or mental institution
پیشنهاد کاربران
"Committed" به معنای پایبند، متعهد و وفادار است. وقتی یک فرد به چیزی متعهد است، به این معنی است که او تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن چیز انجام می دهد و به آن وفادار باقی می ماند. این واژه معمولاً برای توصیف افرادی که به هدف ها، ارزش ها، روابط و وظایف خود وفادار هستند، استفاده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
منبع CHAT GPT3. 5
مرتکب شدن
به ملزم بودن به انجام کاری یا تعهد نسبت به انجام کاری هم هست Sny have to