committal

/kəˈmɪtl̩//kəˈmɪtl̩/

معنی: سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیف
معانی دیگر: رجوع شود به: commitment، commitment سرسپردگی

جمله های نمونه

1. He was released on bail pending committal proceedings.
[ترجمه مهیار] در حین رسیدگی انتقالی با قید کفالت آزاد شد . ( لازم به ذکر است که committal proceedings یکی از صلاحیت های دادگاههای صلح در حقوق انگلستان است )
|
[ترجمه گوگل]او با قرار وثیقه آزاد شد تا در جریان رسیدگی به تعهدات قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The psychiatric team decided that committal would not be beneficial in her case.
[ترجمه گوگل]تیم روانپزشکی تصمیم گرفتند که تعهد در مورد او سودمند نباشد
[ترجمه ترگمان]تیم روان پزشکی تصمیم گرفت که از این کار در پرونده وی سودمند نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was very non - committal about my suggestion.
[ترجمه گوگل]او در مورد پیشنهاد من بسیار غیر متعهد بود
[ترجمه ترگمان]نسبت به پیشنهاد من بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At the committal proceedings the police withdrew their case.
[ترجمه گوگل]در مراحل ارتکاب جرم، پلیس پرونده خود را پس گرفت
[ترجمه ترگمان]پلیس در جریان دادرسی committal پرونده خود را کنار کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Arrangements for committal proceedings should be reviewed, and short term imprisonment discouraged as being expensive and of little reformative value.
[ترجمه گوگل]ترتیبات رسیدگی به ارتکاب باید مورد بازنگری قرار گیرد و از حبس کوتاه مدت به عنوان گران و ارزش اصلاحی کمی جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]ترتیباتی برای رسیدگی به اقدامات committal باید مورد بررسی قرار گیرد، و حبس کوتاه مدت به عنوان گران بودن و ارزش reformative کوچک دلسرد کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The case was adjourned until November for committal proceedings.
[ترجمه گوگل]این پرونده برای رسیدگی به پرونده تا نوامبر موکول شد
[ترجمه ترگمان]پرونده تا ماه نوامبر به طور مبهم به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First, the committal order was not served on Mr. Butler within 36 hours after the execution of the committal warrant.
[ترجمه گوگل]اولاً دستور التزام ظرف 36 ساعت پس از اجرای حکم به آقای باتلر ابلاغ نشد
[ترجمه ترگمان]اول از همه، نظم و رسوم در عرض ۳۶ ساعت بعد از اجرای حکم committal به اقای باتلر خدمت نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The magistrates gave the go-ahead to the committal and would be prepared to consider a bail application in the afternoon.
[ترجمه گوگل]قضات به این تعهد اجازه دادند و بعد از ظهر آماده بررسی درخواست وثیقه خواهند بود
[ترجمه ترگمان]قضات دادگاه پیش رو را به دادگاه ارجاع دادند و آماده بودند تا یک درخواست ضمانت را در بعد از ظهر در نظر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was granted bail by magistrates on his committal for trial.
[ترجمه گوگل]او با وثیقه ای از سوی قضات دادگاه برای محاکمه صادر شد
[ترجمه ترگمان]او را به قید وثیقه به قید وثیقه به قید وثیقه آزاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A possible committal to prison on account of her long-standing beliefs did not frighten her in the least.
[ترجمه گوگل]احتمال ارتکاب به زندان به دلیل اعتقادات دیرینه اش او را کمترین ترساند
[ترجمه ترگمان]به دلیل عقاید بلند مدت او نسبت به زندان، بی تفاوتی احتمالی وی نسبت به زندان، او را به کم ترین حد مرعوب نساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The court itself took the point that the committal was invalid and quashed a sentence of 18 months' imprisonment.
[ترجمه گوگل]خود دادگاه به بی اعتباری این ارتکاب اشاره کرد و حکم 18 ماه حبس را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه خود به این نکته اشاره کرد که committal بیمار بوده و محکومیت ۱۸ ماه زندان را از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At the committal proceedings, Mr. Gilbert gave his account.
[ترجمه گوگل]در جریان رسیدگی، آقای گیلبرت گزارش خود را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]آقای گیلبرت در این باره با او صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The order for committal was in County Court Form N7
[ترجمه گوگل]دستور ارتکاب در فرم N7 دادگاه شهرستان بود
[ترجمه ترگمان]ترتیب for در فرم دادگاه شهرستان N۷ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The case was adjourned until June 22 for committal proceedings and Port, 3 was granted unconditional bail.
[ترجمه گوگل]رسیدگی به پرونده به 22 ژوئن موکول شد و بندر 3 با وثیقه بدون قید و شرط صادر شد
[ترجمه ترگمان]رسیدگی به این پرونده تا روز ۲۲ ژوئن به تعویق افتاد و پرونده و بندر ۳ به قید ضمانت قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Three other people are also awaiting committal to the same court accused of similar offences.
[ترجمه گوگل]سه نفر دیگر نیز در انتظار ارتکاب به همان دادگاه متهم به جرایم مشابه هستند
[ترجمه ترگمان]سه نفر دیگر هم در انتظار بازجویی از همان دادگاه متهم به جرایم مشابه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرسپردگی (اسم)
surrender, loyalty, allegiance, devotion, fidelity, commitment, faithfulness, troth, capitulation, committal

تعهد (اسم)
assumption, mandate, assurance, commitment, guarantee, obligation, warranty, onus, committal

الزام (اسم)
commitment, tie, requirement, committal

ارتکاب (اسم)
commitment, committal, perpetration

حکم توقیف (اسم)
commitment, committal

انگلیسی به انگلیسی

• consignment to a penal or mental institution
committal is the process of officially sending someone to prison or to hospital.

پیشنهاد کاربران

committal ( ( noun ) به معنای ارجاع، فرستادن به زندان یا تیمارستان، مراسمی که در آن فرد فوت شده سوزانده می شود.
On his committal for trial, he was granted bail.
The funeral service will be followed by a private committal.
ارجاع ( معنای حقوقی )

بپرس