commissariat

/ˌkɒmɪˈseərɪət//ˌkɒmɪˈseərɪət/

معنی: کلانتری، اداره کارپردازی و خواربار ارتش
معانی دیگر: (ارتش) اداره ی خواربار و تجهیزات، ذخیره ی غذایی، آذوقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the Soviet Union until 1946, a major division of government; ministry.

(2) تعریف: the military organization or system for supplying provisions and equipment to armed forces.

جمله های نمونه

1. Is this an army or a commissariat?
[ترجمه گوگل]اینجا ارتش است یا کمیساریا؟
[ترجمه ترگمان]این یک ارتش است یا آذوقه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Commissariat of Agriculture was the key element within Pomgol.
[ترجمه گوگل]کمیساریای کشاورزی عنصر کلیدی در پومگل بود
[ترجمه ترگمان]The کشاورزی عنصر کلیدی در درون Pomgol بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I found the telephone number for the commissariat de police.
[ترجمه گوگل]شماره تلفن کمیساریای پلیس را پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]شماره تلفن افراد پلیس را پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The applicant is an importer of commissariat.
[ترجمه گوگل]متقاضی وارد کننده کمیساریاست
[ترجمه ترگمان]متقاضی وارد کننده خواربار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Active support advocatean area to replenish local commissariat reserve and commodity reserve.
[ترجمه گوگل]منطقه مدافع حمایت فعال برای پر کردن ذخیره کمیساریای محلی و ذخیره کالا
[ترجمه ترگمان]پشتیبانی فعال از منطقه برای پر کردن ذخیره آذوقه محلی و ذخیره کالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Additional, the pressure that commissariat exports this year increases.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فشار کمیساریا به صادرات در سال جاری افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، فشار افزایش صادرات آذوقه در سال جاری افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Commissariat is the corporeal foundation of economic progress and social stability.
[ترجمه گوگل]کمیساریا پایه و اساس فیزیکی پیشرفت اقتصادی و ثبات اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]Commissariat اساس مادی پیشرفت اقتصادی و ثبات اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. According to custom statistic, annual commissariat ( contain soja ) cardinal principle of imports and exports is balanced.
[ترجمه گوگل]بر اساس آمارهای سفارشی، کمیساریای سالانه ( حاوی سوجا ) اصل اصلی واردات و صادرات متعادل است
[ترجمه ترگمان]طبق آمار رسمی، خواربار فروش سالانه (شامل soja)اصل اصلی واردات و صادرات متوازن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is understandable also for commissariat current advocate channel.
[ترجمه گوگل]این برای کانال وکیل فعلی کمیساریا نیز قابل درک است
[ترجمه ترگمان]این امر همچنین برای کانال مدافع جریان خواربار نیز قابل درک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Commissariat is bay in produce main export product.
[ترجمه گوگل]کمیساریا در تولید محصول اصلی صادراتی است
[ترجمه ترگمان]Commissariat در تولید محصول صادراتی اصلی به خلیج می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. China already turned into by commissariat recipient country commissariat helps a nation.
[ترجمه گوگل]چین در حال حاضر توسط کمیساریا تبدیل شده است کمیساریای کشور دریافت کننده به یک ملت کمک می کند
[ترجمه ترگمان]چین پیش از این به وسیله خواربار کشور ما به کشوری تبدیل شده است که به یک ملت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Countrywide commissariat system is established by the area, without oversize group.
[ترجمه گوگل]سیستم کمیساریات در سراسر کشور توسط منطقه، بدون گروه بزرگ ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم خرید آذوقه در منطقه بدون گروه oversize تاسیس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Periodic changes is our country commissariat the main feature of current system.
[ترجمه گوگل]تغییرات دوره ای، ویژگی اصلی نظام فعلی کمیساریای کشور ما است
[ترجمه ترگمان]تغییرات دوره ای ما خواربار کشور ما است که ویژگی اصلی سیستم کنونی را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is benefit or fraud all, commissariat branch undertook dogging investigating for this organization personnel.
[ترجمه گوگل]این همه منفعت یا تقلب است، شعبه کمیساری تحقیقی را برای پرسنل این سازمان انجام داد
[ترجمه ترگمان]این امر سود یا تقلب است، بخش خواربار نیز مسئولیت رسیدگی به پرسنل این سازمان را بر عهده می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Commissariat of per capita has an amount is the main index that reflects food supply level.
[ترجمه گوگل]کمیساریای سرانه دارای مقداری است که شاخص اصلی منعکس کننده سطح عرضه مواد غذایی است
[ترجمه ترگمان]سرانه درآمد سرانه شاخص اصلی است که سطح تامین غذا را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کلانتری (اسم)
commissariat, police station, police court

اداره کارپردازی و خواربار ارتش (اسم)
commissariat

انگلیسی به انگلیسی

• system by which an army is supplied with food; government department in the former soviet union
a commissariat is a military department that is in charge of food supplies.

پیشنهاد کاربران

بپرس