commercialized

/kəˈmɜːrʃəˌlaɪz//kəˈmɜːʃəlaɪz/

(verb transitive) بصورت تجارتی درآوردن، جنبه تجارتی دادن به

جمله های نمونه

1. It's a pity Christmas has become so commercialized.
[ترجمه گوگل]حیف که کریسمس تا این حد تجاری شده است
[ترجمه ترگمان]حیف که کریسمس این قدر commercialized
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their music has become very commercialized in recent years.
[ترجمه گوگل]موسیقی آنها در سال های اخیر بسیار تجاری شده است
[ترجمه ترگمان]موسیقی آن ها در سال های اخیر بسیار تجاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Christmas is far too commercialized now.
[ترجمه گوگل]کریسمس در حال حاضر بیش از حد تجاری شده است
[ترجمه ترگمان] کریسمس دیگه خیلی commercialized
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rock'n'roll has become so commercialized and safe since punk.
[ترجمه گوگل]راک اند رول از زمان پانک بسیار تجاری و ایمن شده است
[ترجمه ترگمان]راک اند رول از زمان پانک انقدر تجارتی و امن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sport has become much more commercialized in recent years. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]ورزش در سال های اخیر بسیار تجاری شده است فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]ورزش در سال های اخیر بسیار more شده است فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some space launches will be commercialized to help pay for more space research.
[ترجمه گوگل]برخی از پرتاب‌های فضایی برای کمک به هزینه تحقیقات فضایی بیشتر تجاری می‌شوند
[ترجمه ترگمان]برخی پرتاب فضایی برای کمک به پرداخت هزینه برای تحقیقات فضایی بیشتر تجاری خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Baseball has been commercialized in America.
[ترجمه گوگل]بیسبال در آمریکا تجاری شده است
[ترجمه ترگمان]بیسبال در آمریکا تجاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Christmas has become so commercialized.
[ترجمه گوگل]کریسمس بسیار تجاری شده است
[ترجمه ترگمان]کریسمس خیلی تجاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some space launches will be commercialized in order to help pay for more space research.
[ترجمه گوگل]برخی از پرتاب‌های فضایی به منظور کمک به هزینه تحقیقات فضایی بیشتر تجاری خواهند شد
[ترجمه ترگمان]برخی پرتاب فضا به منظور کمک به پرداخت برای تحقیقات فضایی بیشتر تجاری خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Spectator sport may have been partially commercialized but it never became a capitalist leisure enterprise.
[ترجمه گوگل]ورزش تماشاچی ممکن است تا حدی تجاری شده باشد، اما هرگز به یک شرکت تفریحی سرمایه داری تبدیل نشد
[ترجمه ترگمان]این ورزش ممکن است تا حدی تجاری شده باشد اما هرگز به یک شرکت تفریحی سرمایه داری تبدیل نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Christmas is getting so commercialized.
[ترجمه گوگل]کریسمس در حال تجاری شدن است
[ترجمه ترگمان] کریسمس داره خیلی commercialized میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most holidays and festivals are now commercialized, Christmas for example.
[ترجمه گوگل]اکثر تعطیلات و جشنواره ها در حال حاضر تجاری شده اند، برای مثال کریسمس
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر بیشتر تعطیلات و فستیوال ها، برای مثال، تجاری کننده و تجاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is preschool education walks along commercialized contradiction on one hand.
[ترجمه گوگل]از یک سو، آموزش پیش دبستانی در امتداد تضاد تجاری گام برمی دارد
[ترجمه ترگمان]این دوره از پیش دبستانی است که با یک دست به همراه یک تناقض تجاری گام بر می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So English shouting is nothing but a commercialized play or hype.
[ترجمه گوگل]بنابراین فریاد انگلیسی چیزی جز یک بازی تجاری یا تبلیغاتی نیست
[ترجمه ترگمان]بنابراین، داد و بیداد انگلیسی چیزی جز یک بازی یا hype تبلیغاتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. New scientific discoveries are quickly commercialized.
[ترجمه گوگل]اکتشافات علمی جدید به سرعت تجاری می شوند
[ترجمه ترگمان]اکتشافات علمی جدید به سرعت تجارتی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• exploited for financial profit (also commercialised)
if something such as an activity is commercialized, people use it as an opportunity for making money rather than for any other purpose.

پیشنهاد کاربران

تجاری شده
جنبه ی تجارتی دادن به
تجاری سازی شده

بپرس