commercialization

/kəˌmərʃələˈzeɪʃən//kəˌmərʃələˈzeɪʃən/

معنی: تجارتی کردن، تبدیل بصورت بازرگانی
معانی دیگر: تبدیل بصورت بازرگانی، تجارتی کردن

جمله های نمونه

1. The commercialization of football has turned it from a sport into a business.
[ترجمه گوگل]تجاری سازی فوتبال آن را از یک ورزش به یک تجارت تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]تجاری سازی فوتبال آن را از یک ورزش به یک کسب وکار تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The growth of labour productivity and commercialization eased some of these problems.
[ترجمه گوگل]رشد بهره وری نیروی کار و تجاری سازی برخی از این مشکلات را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]رشد بهره وری نیروی کار و تجاری سازی برخی از این مشکلات را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In short, the commercialization of the Internet promises to produce profound transformation of business and economic forces in the global marketplace.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، تجاری سازی اینترنت نوید ایجاد دگرگونی عمیق نیروهای تجاری و اقتصادی در بازار جهانی را می دهد
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، تجاری سازی اینترنت وعده تبدیل عمیق نیروهای تجاری و اقتصادی در بازار جهانی را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Outside the immediate area of commercialization, however, another phenomenon appeared.
[ترجمه گوگل]با این حال، در خارج از منطقه فوری تجاری سازی، پدیده دیگری ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، خارج از منطقه تجاری سازی، پدیده دیگری پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tapestry Tapestry is a traditional craft but its commercialization in Madeira is fairly recent.
[ترجمه گوگل]ملیله ملیله یک صنعت سنتی است، اما تجاری سازی آن در مادیرا نسبتاً جدید است
[ترجمه ترگمان]Tapestry Tapestry یک کشتی سنتی است اما تجاری سازی آن در Madeira نسبتا جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The commercialization of the press With time, the intimate relationship described above was to go through periods of stress and change.
[ترجمه گوگل]تجاری سازی مطبوعات با گذشت زمان، رابطه صمیمانه ای که در بالا توضیح داده شد، طی دوره هایی از استرس و تغییر بود
[ترجمه ترگمان]تجاری سازی مطبوعات با زمان، رابطه صمیمی که در بالا توضیح داده شد این بود که از طریق دوره های استرس و تغییر حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It includes commercialization of generic software and software for both.
[ترجمه گوگل]این شامل تجاری سازی نرم افزارهای عمومی و نرم افزار برای هر دو است
[ترجمه ترگمان]آن شامل تجاری سازی نرم افزار و نرم افزار عمومی برای هر دو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My father considered the commercialization of Christmas to be a sacrilege.
[ترجمه گوگل]پدرم تجاری سازی کریسمس را توهین آمیز می دانست
[ترجمه ترگمان]پدرم تجاری سازی کریسمس را به عنوان یک توهین به مقدسات در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sports broker is the output of professionalisation and commercialization of sport.
[ترجمه گوگل]کارگزاری ورزشی خروجی حرفه ای سازی و تجاری سازی ورزش است
[ترجمه ترگمان]کارگزار ورزشی خروجی of و تجاری سازی ورزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A treatment method for carbazole violet commercialization is presented.
[ترجمه گوگل]یک روش درمانی برای تجاری سازی بنفشه کاربازول ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش درمانی برای تجاری سازی بنفشه بنفش ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Full - scale commercialization of high - temperature cells will not be possible.
[ترجمه گوگل]تجاری سازی در مقیاس کامل سلول های با دمای بالا امکان پذیر نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]تجاری سازی کامل سلول های با دمای بالا ممکن نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are three characteristics - liberalization, internationalization and commercialization on such evolution.
[ترجمه گوگل]سه ویژگی وجود دارد - آزادسازی، بین المللی سازی و تجاری سازی در چنین تکاملی
[ترجمه ترگمان]سه ویژگی - آزادسازی، بین المللی سازی و تجاری سازی در چنین evolution وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is the machining precision that limits the commercialization and industrialization of the Parallel Machine Tools (PMTs) greatly.
[ترجمه گوگل]این دقت ماشین‌کاری است که تجاری‌سازی و صنعتی‌سازی ماشین‌ابزارهای موازی (PMTs) را تا حد زیادی محدود می‌کند
[ترجمه ترگمان]آن دقت ماشین کاری است که تجاری سازی و صنعتی سازی ابزارهای ماشینی موازی (PMTs)را محدود می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. First commercialization application just is knitted make sock and parachute.
[ترجمه گوگل]اولین برنامه تجاری سازی فقط جوراب و چتر نجات بافتنی است
[ترجمه ترگمان]اولین کاربرد تجاری، بافتن جوراب و چترنجات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجارتی کردن (اسم)
commercialization

تبدیل بصورت بازرگانی (اسم)
commercialization

انگلیسی به انگلیسی

• process of commercializing, act of making commercial (also commercialisation)
commercialization is the process by which something becomes commercialized.

پیشنهاد کاربران

تجاری سازی ( مثل تجاری سازی یک میدان نفتی در مرحله اکتشاف=oil field Commercialization ) - دست یابی به نرخ بازده تجاری

بپرس