commercialism

/kəˈmɜːrʃəˌlɪzəm//kəˈmɜːʃlɪzm/

بازارگرایی، سوداگری، سودگرایی، تجارت گرایی (معمولا تداعی منفی)، روح بازرگانی یاسوداگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: commercialist (adj.), commercialist (n.)
(1) تعریف: the goals, spirit, operation, and methods of commerce and business.

(2) تعریف: an attitude characterized by excessive adherence to the goals of gain and profit.

جمله های نمونه

1. Sport is being debased by commercialism.
[ترجمه گوگل]ورزش به دلیل تجاری گرایی تحقیر می شود
[ترجمه ترگمان]ورزش توسط commercialism پست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The danger of commercialism is that the churches end up dancing to the tune of their big business sponsors.
[ترجمه گوگل]خطر تجاری گرایی این است که کلیساها در نهایت با آهنگ حامیان تجاری بزرگ خود می رقصند
[ترجمه ترگمان]خطر تجارت commercialism این است که کلیساها با آهنگ حامیان مالی بزرگ خود به رقص می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Commercialism has been infiltrating universities for the past decade.
[ترجمه گوگل]تجارت گرایی در دهه گذشته در دانشگاه ها نفوذ کرده است
[ترجمه ترگمان]Commercialism در دهه گذشته به دانشگاه ها نفوذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Koons has engrossed himself in a world of commercialism that most modern artists disdain.
[ترجمه گوگل]کونز خود را در دنیای تجاری گرایی غرق کرده است که اکثر هنرمندان مدرن از آن بیزار هستند
[ترجمه ترگمان]Koons خود را در دنیایی از سوداگری (commercialism)سرگرم کرده است که اغلب هنرمندان مدرن آن را تحقیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's a sign of the encroachment of commercialism in medicine.
[ترجمه گوگل]این نشانه تجاوز تجاری گرایی در پزشکی است
[ترجمه ترگمان]این نشانه بردگی حرص و آز او در پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For example, pressures to commercialism may lead management to replace blurred and ambiguous strategic objectives with clear and concise ones.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، فشار به تجاری گرایی ممکن است مدیریت را به جایگزینی اهداف استراتژیک مبهم و مبهم با اهداف روشن و مختصر سوق دهد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، فشار به commercialism ممکن است مدیریت را به جایگزینی اهداف استراتژیک مبهم و مبهم با موارد شفاف و مختصر هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Indeed, the logic of commercialism may lead the enterprise to pursue activities at odds with other government objectives.
[ترجمه گوگل]در واقع، منطق تجاری گرایی ممکن است بنگاه اقتصادی را به دنبال فعالیت هایی در تضاد با سایر اهداف دولت سوق دهد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت منطق of می تواند به شرکت در پی گیری فعالیت ها با سایر اهداف دولتی منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reaching the uninitiated with the sugared pill of commercialism is valid enough.
[ترجمه گوگل]رسیدن به افراد ناآشنا با قرص شیرین تجاری گرایی به اندازه کافی معتبر است
[ترجمه ترگمان]رسیدن به غریبه ها با the sugared به اندازه کافی معتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One problem is that the pressures for commercialism have brought about two divergent policy responses from governments.
[ترجمه گوگل]یک مشکل این است که فشارهای تجاری گرایی دو پاسخ سیاست متفاوت از سوی دولت ها را به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]یک مشکل این است که فشارهایی که برای سوداگری commercialism وجود دارد در حدود دو واکنش سیاسی متفاوت از جانب دولت ها را به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Want a glimpse of frontier lore without the commercialism and crowds?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید نگاهی اجمالی به فرهنگ مرزی بدون تجارت و شلوغی داشته باشید؟
[ترجمه ترگمان]یک نظر فرهنگ عامه را بدون حرص و آز و جمعیت می خواهی ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Commercialism was not a quality she rated highly, but protection of one's children from outsiders was.
[ترجمه گوگل]تجارت گرایی کیفیتی نبود که او به آن امتیاز بالایی می داد، اما محافظت از فرزندان خود در برابر بیگانگان بود
[ترجمه ترگمان]Commercialism کیفیتی نبود که در آن به شدت امتیاز می گرفت، اما حمایت از کودکان یک نفر از خارج از کشور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Christmas and commercialism, like milk and cookies, have always gone together.
[ترجمه گوگل]کریسمس و تجاری سازی، مانند شیر و کلوچه، همیشه با هم بوده اند
[ترجمه ترگمان]کریسمس و حرص و آز، مثل شیر و کلوچه، همیشه با هم رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The historical hostility to commercialism among the ruling bodies of sport is indisputable.
[ترجمه گوگل]خصومت تاریخی با تجارت گرایی در میان نهادهای حاکم بر ورزش غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]خصومت تاریخی نسبت به سوداگری در میان افراد حاکم بر ورزش مسلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Center for the Study of Commercialism considers product placement a deceitful form of advertising.
[ترجمه گوگل]مرکز مطالعات تجارت گرایی، قرار دادن محصول را نوعی تبلیغات فریبنده می داند
[ترجمه ترگمان]مرکز مطالعه of، مکان یابی محصول را یک شکل deceitful از تبلیغات می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Could increasing commercialism have anything to do with it?
[ترجمه گوگل]آیا افزایش تجاری گرایی می تواند ربطی به آن داشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا افزایش تجارت می تواند ارتباطی با آن داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• principles and methods characteristic of the business world
commercialism is the practice of making a lot of money by selling products, but without caring very much about their quality or how useful they are; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

This term refers to the prioritization of profit or the pursuit of financial gain in business or trade. It often implies a focus on selling and marketing products or services for profit.
این اصطلاح ( تجارت گرایی ) به اولویت بندی سود یا پیگیری سود مالی در تجارت یا کسب و کار اشاره دارد. اغلب بر تمرکز بر فروش و بازاریابی محصولات یا خدمات برای کسب سود دلالت دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال ها؛
For instance, a commercialism - driven company may prioritize maximizing revenue over other considerations.
In a discussion about consumer culture, someone might say, “Commercialism has led to a society driven by materialism and constant consumption. ”
A critic of commercialism might argue, “We should strive for a society that values social and environmental well - being over rampant commercialism. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-trade/

بپرس