صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or relating to trade or business.
• مترادف: business, mercantile
• مشابه: marketable, merchant, vendible
• مترادف: business, mercantile
• مشابه: marketable, merchant, vendible
- Our offices are in the commercial district.
[ترجمه گوگل] دفاتر ما در منطقه تجاری هستند
[ترجمه ترگمان] ادارات ما در منطقه تجاری قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ادارات ما در منطقه تجاری قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you have a commercial account with our bank?
[ترجمه Amir] ایا در بانک ما تو یه حساب تجاری داری؟|
[ترجمه ووو] یک حساب تجاری در بانک ما دارید |؟|
[ترجمه گوگل] آیا در بانک ما حساب تجاری دارید؟[ترجمه ترگمان] تو یه حساب تجاری با بانک ما داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having profit or wealth as the primary aim.
• مترادف: profitable
• مشابه: mercenary
• مترادف: profitable
• مشابه: mercenary
- There is a good deal of commercial fishing in the gulf.
[ترجمه گوگل] ماهیگیری تجاری خوبی در خلیج وجود دارد
[ترجمه ترگمان] در خلیج مقدار زیادی ماهی گیری تجاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در خلیج مقدار زیادی ماهی گیری تجاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These are purely commercial novels.
[ترجمه گوگل] اینها رمان های کاملا تجاری هستند
[ترجمه ترگمان] این ها صرفا رمان های تجاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ها صرفا رمان های تجاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As a commercial endeavor, the project was a failure.
[ترجمه گوگل] به عنوان یک تلاش تجاری، این پروژه با شکست مواجه شد
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک تلاش تجاری، این پروژه یک شکست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک تلاش تجاری، این پروژه یک شکست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The film was hailed by the critics, but it was not a commercial success.
[ترجمه گوگل] این فیلم مورد استقبال منتقدان قرار گرفت، اما موفقیت تجاری نداشت
[ترجمه ترگمان] این فیلم توسط منتقدان مورد تحسین قرار گرفت، اما این یک موفقیت تجاری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فیلم توسط منتقدان مورد تحسین قرار گرفت، اما این یک موفقیت تجاری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: supported by advertising rather than by government or public money.
• مشابه: private
• مشابه: private
- She doesn't watch much commercial television.
[ترجمه Hsh] او تبلیغات تلویزیونی را زیاد نگاه نمیکند|
[ترجمه گوگل] او زیاد تلویزیون تجاری تماشا نمی کند[ترجمه ترگمان] او تلویزیون تجاری زیادی را تماشا نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: commercially (adv.)
مشتقات: commercially (adv.)
• : تعریف: an advertisement broadcast on television or radio.
• مترادف: ad, advertisement
• مترادف: ad, advertisement
- This is a very convincing commercial for their product.
[ترجمه گوگل] این یک تبلیغ تجاری بسیار قانع کننده برای محصول آنها است
[ترجمه ترگمان] این برای محصول آن ها بسیار قانع کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این برای محصول آن ها بسیار قانع کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He got himself a snack during the commercials.
[ترجمه گوگل] او در حین تبلیغات برای خودش یک میان وعده تهیه کرد
[ترجمه ترگمان] او در طول تبلیغات یک اسنک در اختیار خودش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در طول تبلیغات یک اسنک در اختیار خودش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید