commentate

/ˈkɒmənteɪt//ˈkɒmənteɪt/

معنی: حاشیه نوشتن، تقریظ نوشتن
معانی دیگر: تفسیر کردن، توضیح دادن و تقریظ نوشتن، گزاره دادن، یادداشت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: commentates, commentating, commentated
• : تعریف: to give a commentary on.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to serve as a commentator.

جمله های نمونه

1. They are in Sweden to commentate on the European Championships.
[ترجمه گوگل]آنها در سوئد هستند تا در مورد مسابقات قهرمانی اروپا اظهار نظر کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای رقابت در مسابقات قهرمانی اروپا در سوئد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He commentates on basketball matches for television.
[ترجمه گوگل]او در مورد مسابقات بسکتبال برای تلویزیون نظر می دهد
[ترجمه ترگمان]او در مسابقات بسکتبال برای تلویزیون شنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Who will be commentating on the game?
[ترجمه گوگل]چه کسی در مورد بازی نظر خواهد داد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی در بازی مشغول بازی خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She commentates on the tennis each year at Wimbledon.
[ترجمه گوگل]او هر سال در ویمبلدون درباره تنیس نظر می دهد
[ترجمه ترگمان]هر سال روی تنیس ویمبلدون راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He commentates for the BBC.
[ترجمه گوگل]او برای بی بی سی اظهار نظر می کند
[ترجمه ترگمان]او به بی بی سی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He missed the tournament because of a knee injury, so he turned to commentating on television.
[ترجمه گوگل]او مسابقات را به دلیل مصدومیت زانو از دست داد، بنابراین به اظهار نظر در تلویزیون روی آورد
[ترجمه ترگمان]او به دلیل آسیب دیدگی زانو از مسابقات دیدن کرد، بنابراین او برای گزارش تلویزیون برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Having been lucky enough to commentate on epic World Cup and Champions League finals, and meet many of my greatest heroes.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خوش شانس بودم که در مورد فینال های حماسی جام جهانی و لیگ قهرمانان نظر دادم و با بسیاری از بزرگترین قهرمانانم ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه به اندازه کافی خوش شانس بودم که در مسابقات جام جهانی و فینال لیگ قهرمانان شرکت کنم، و بسیاری از بزرگ ترین قهرمانان من را ملاقات کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Therefore, they participate in and commentate on state affairs in practice.
[ترجمه گوگل]لذا در عمل در امور مملکتی شرکت می کنند و در مورد آن اظهار نظر می کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، آن ها در عمل در امور دولتی در عمل شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is what I have to commentate for you today.
[ترجمه گوگل]این چیزی است که امروز باید برای شما نظر بدهم
[ترجمه ترگمان]این چیزیه که امروز باید برات یادداشت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If still cannot delay commentate, should send toward hospital cure.
[ترجمه گوگل]اگر باز هم نمی توان اظهار نظر را به تاخیر انداخت، باید به سمت درمان بیمارستان ارسال شود
[ترجمه ترگمان]اگر هنوز هم نتواند commentate را به تاخیر بیندازد، باید به بیمارستان مراجعه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Huge bite cell can commentate the material that red blood cell giving hurried splits up, having the effect of stimulation and become divided to doing a cell.
[ترجمه گوگل]سلول گزش عظیم می‌تواند موادی را که گلبول‌های قرمز خون می‌دهد به سرعت از هم جدا می‌شود و اثر تحریکی دارد و به انجام یک سلول تقسیم می‌شود
[ترجمه ترگمان]سلول گازی بزرگ می تواند موادی را که سلول خونی قرمز به سرعت از هم جدا می شود را از بین ببرد و اثر تحریک را داشته باشد و به انجام یک سلول تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Secondly, based upon the analysis of text and commentate, relationships between the author and commentators becomes explicit.
[ترجمه گوگل]ثانیاً بر اساس تحلیل متن و تفسیر، روابط نویسنده و مفسران آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]دوم، براساس تحلیل متن و commentate، روابط بین مولف و مفسران صریح و صریح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He can borrow masturbation to let his commentate give seminal fluid.
[ترجمه گوگل]او می تواند خودارضایی را قرض بگیرد تا اجازه دهد نظرش مایع منی بدهد
[ترجمه ترگمان]او می تواند masturbation را قرض بگیرد تا اجازه دهد commentate مایع خود را به شما بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper will concisely commentate and tidy about the value trend of the academically mainstream concepts on governmental managements in this three stages.
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور خلاصه و مرتب در مورد روند ارزشی مفاهیم جریان اصلی آکادمیک در مدیریت های دولتی در این سه مرحله توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به اختصار commentate و مرتب در مورد روند ارزشی مفاهیم اصلی آکادمیک مدیریت دولتی در این سه مرحله را خلاصه و مرتب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Song Shixiong, 6 has been invited to commentate on the volleyball and table tennis events during the 2008 Olympics.
[ترجمه گوگل]Song Shixiong، 6 برای اظهار نظر در مورد رویدادهای والیبال و تنیس روی میز در طول المپیک 2008 دعوت شده است
[ترجمه ترگمان]برای مسابقات تنیس روی میز والیبال در المپیک ۲۰۰۸ به to نفر دعوت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاشیه نوشتن (فعل)
annotate, commentate

تقریظ نوشتن (فعل)
commentate, comment

انگلیسی به انگلیسی

• give commentary, make a commentary on; act as commentator (as during a broadcasting of a sports game)
when someone commentates, they give a radio or television commentary on an event.

پیشنهاد کاربران

بپرس