commensurable

/kəˈmenʃərəbl̩//kəˈmenʃərəbl̩/

معنی: تناسب پذیر
معانی دیگر: (ریاضی) اندازه پذیر، سنجش پذیر، متوافق، متناسب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: commensurably (adv.)
• : تعریف: measurable by the same standard.
مترادف: equal, proportionate
مشابه: symmetrical

- commensurable quantities
[ترجمه گوگل] مقادیر قابل مقایسه
[ترجمه ترگمان] مقادیر commensurable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- commensurable hypotheses
[ترجمه گوگل] فرضیه های قابل مقایسه
[ترجمه ترگمان] فرضیه های فرعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. commensurable magnitude
کمیت اندازه پذیر

2. commensurable numbers
اعداد متوافق

3. Weapons today are not commensurable with those of the past.
[ترجمه گوگل]سلاح های امروزی قابل مقایسه با سلاح های گذشته نیستند
[ترجمه ترگمان]امروزه سلاح ها از گذشته پر نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Universities today are not commensurable with those of the past.
[ترجمه گوگل]دانشگاه‌های امروزی با دانشگاه‌های گذشته قابل مقایسه نیستند
[ترجمه ترگمان]امروزه دانشگاه ها در مقایسه با گذشته commensurable نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hours and minutes are commensurable.
[ترجمه گوگل]ساعت ها و دقیقه ها قابل مقایسه هستند
[ترجمه ترگمان]ساعت ها و دقیقه ها می گذرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not all geometrical magnitudes of the same kind are commensurable with one another.
[ترجمه گوگل]همه قدر هندسی از یک نوع قابل مقایسه با یکدیگر نیستند
[ترجمه ترگمان]نه همه اندازه هندسی یک سان با یکدیگر فرق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Theoretically this may be true; but in real life incommensurables are commensurable.
[ترجمه گوگل]از نظر تئوری ممکن است این درست باشد اما در زندگی واقعی غیرقابل مقایسه ها قابل قیاس هستند
[ترجمه ترگمان]از لحاظ تئوری، این ممکن است درست باشد؛ اما در زندگی واقعی، incommensurables ها commensurable هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A characteristic of economistic discourses, this program of cultural relativism problematically treats know-ledge as commensurable units, as if it were information moving within a closed system.
[ترجمه گوگل]این برنامه نسبی گرایی فرهنگی که مشخصه گفتمان های اقتصاد گرا است، دانش را به طور مشکل دار به عنوان واحدهای قابل مقایسه تلقی می کند، گویی اطلاعاتی است که در یک سیستم بسته حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]مشخصه گفتمان های economistic، این برنامه تفکر نسبی گرایی فرهنگی، ledge را به عنوان واحدهای commensurable تلقی می کند، گویی اطلاعات در حال حرکت در یک سیستم بسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Therefore, the conclusion is: the architectural practice can make different architectural paradigms commensurable.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نتیجه این است: رویه معماری می تواند پارادایم های مختلف معماری را قابل مقایسه کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نتیجه این است: تمرین معماری می تواند الگوهای معماری متفاوتی را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It questioned whether it's possible to translate all values into a single uniform measure of value. It asks, in other words, whether all values are commensurable.
[ترجمه گوگل]این سوال مطرح شد که آیا می توان همه مقادیر را به یک اندازه یکسان ارزش ترجمه کرد به عبارت دیگر می پرسد که آیا همه ارزش ها قابل مقایسه هستند یا خیر
[ترجمه ترگمان]سوال این است که آیا این امکان وجود دارد که همه مقادیر را به یک مقدار واحد یک سان از ارزش تبدیل کنیم به عبارت دیگر، آیا همه مقادیر مجاز هستند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تناسب پذیر (صفت)
commensurable

تخصصی

[برق و الکترونیک] قابل قیاس و اندازه گیری
[ریاضیات] مضرب مشترک، هم مقیاس، متوافق، اندازه پذیر، اندازه گرفتنی، سنجش پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• comparable, equatable, corresponding, balanced

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : commensurate / commensurable
✅️ قید ( adverb ) : commensurately / commensurably
قیاس پذیر
قابل مقایسه
متناسب
قیاس ناپذیری

بپرس