commendation

/ˌkɑːmənˈdeɪʃn̩//ˌkɒmenˈdeɪʃn̩/

معنی: ستایش، تقدیر، توصیه
معانی دیگر: سپاس، تعریف، تحسین، تایید، تشویق، قدردانی، (قدیمی - جمع) سلام رساندن، احترامات غیابی، سپردن، سپارش، سفارش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of commending.
مشابه: applause, approbation, approval, commission, flattery, praise

(2) تعریف: something, esp. an award, that confers honor or distinction.
متضاد: animadversion
مشابه: accolade, approval, citation, flattery, laudation, praise, testimonial

- The medal was a commendation for military service.
[ترجمه امین] این مدال تقدیری برای خدمت نظامی بود.
|
[ترجمه گوگل] این مدال لوح تقدیر خدمت سربازی بود
[ترجمه ترگمان] این مدال برای خدمت ارتش مورد تمجید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her courage caused the personal commendation of the prime minister
شجاعت او موجب تقدیر شخص نخست وزیر از او شد.

2. The young police sergent was given a commendation for bravery after he saved the children from the flood.
[ترجمه گوگل]گروهبان جوان پلیس پس از نجات بچه ها از سیل، به خاطر شجاعتش به او تقدیر شد
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه او بچه ها را از سیل نجات داد پلیس جوان به خاطر شجاعت مورد تمجید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Company received a commendation from the Royal Society of Arts.
[ترجمه گوگل]این شرکت لوح تقدیری از انجمن سلطنتی هنر دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت مورد تمجید جامعه سلطنتی هنر قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Several of the firefighters received commendation for their bravery.
[ترجمه گوگل]چند تن از آتش نشانان به دلیل شجاعت خود مورد تقدیر قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]چندین تن از ماموران آتش نشانی برای شجاعت خود مورد تحسین قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her painting won a commendation from the teacher.
[ترجمه گوگل]نقاشی او برنده تقدیر از معلم شد
[ترجمه ترگمان]نقاشی او مورد تمجید معلم قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The film deserves the highest commendation.
[ترجمه گوگل]این فیلم شایسته بالاترین تقدیر است
[ترجمه ترگمان] فیلم حقشه که بالاترین افتخار رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Captain Dave Schilling presented Patrick with a commendation from the fire department.
[ترجمه گوگل]کاپیتان دیو شیلینگ به پاتریک لوح تقدیری از طرف آتش نشانی اهدا کرد
[ترجمه ترگمان]کاپیتان \"دیو Schilling\"، \"پاتریک Schilling\" رو از مرکز آتش نشانی به \"پاتریک\" معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He won a commendation for bravery.
[ترجمه گوگل]او موفق به دریافت لوح تقدیر از شجاعت شد
[ترجمه ترگمان] اون از شجاعت خوشش اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His companions read the commendation for a departing soul; he seemed relieved.
[ترجمه گوگل]اصحابش مداحی روح درگذشته را خواندند خیالش راحت شد
[ترجمه ترگمان]یاران او ستایش یک روح دور شده را می خواندند؛ به نظر می رسید که خیالش راحت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This qualification, normally with Commendation, is also acceptable for entry to the degree course.
[ترجمه گوگل]این مدرک معمولاً با Commendation برای ورود به دوره مدرک نیز قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]این صلاحیت معمولا با Commendation نیز برای ورود به این درجه قابل قبول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Judith, from Dungannon, receives a certificate of commendation and a dictionary of sociology.
[ترجمه گوگل]جودیت، از دانگانون، گواهی تقدیر و فرهنگ لغت جامعه شناسی دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]ژودیت از Dungannon، یک گواهی تعریف و یک فرهنگ جامعه شناسی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She already holds a commendation for her part in rescuing a rottweiler dog.
[ترجمه گوگل]او قبلاً برای نقش خود در نجات یک سگ روتوایلر تقدیر کرده است
[ترجمه ترگمان]او از همین حالا هم برای نجات دادن یک سگ rottweiler از او تعریف و تمجید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr. Hunt I withdraw the commendation that I gave the hon. Gentleman, but only because that is damaging his political career.
[ترجمه گوگل]آقای هانت تمجیدی را که به او دادم پس گرفتم آقا، اما فقط به این دلیل که به حرفه سیاسی او آسیب می رساند
[ترجمه ترگمان]آقای \"هانت\"، ازم تعریف کردن که به \"عزیزم\" دادم آقای محترم، اما فقط به این خاطر که حرفه سیاسی او را مختل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government issued an order of commendation to them.
[ترجمه گوگل]دولت برای آنها حکم تقدیر صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دولت دستوری برای آن ها صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Nation establishes a system of commendation and reward for cleaner production.
[ترجمه گوگل]ملت یک سیستم ستایش و پاداش برای تولید تمیزتر ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]ملت یک سیستم ارزیابی و پاداش برای تولید تمیزتر ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

توصیه (اسم)
commendation, recommendation

انگلیسی به انگلیسی

• praise, acclaim; citation

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد قبلی اشتباه املایی داشت لطفا پاک کنید
complement, accolade
complement, acolade
قدردانی
تجلیل
حُسن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : commend
اسم ( noun ) : commendation
صفت ( adjective ) : commendable
قید ( adverb ) : commendably
ستودنی

بپرس