• (1)تعریف: to cite with praise, as for some act or service. • مترادف: congratulate, hail, laud, praise • متضاد: admonish, castigate, censure, chide, criticize, vilify • مشابه: acclaim, applaud, cite, extol, promote, recognize
- His captain commended him for his bravery.
[ترجمه گوگل] کاپیتان او را به خاطر شجاعتش تحسین کرد [ترجمه ترگمان] سروان او را به خاطر شجاعت او ستایش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I commend you on your choice of this restaurant.
[ترجمه ساناز] از اینکه این رستوران رو انتخاب کردید، سپاسگزارم. ( برایم قابل ستایش است )
|
[ترجمه گوگل] انتخاب شما از این رستوران را به شما تحسین می کنم [ترجمه ترگمان] من تو رو از انتخاب این رستوران ستایش می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: to place in someone's care; entrust. • مترادف: commit, consign, delegate, entrust, trust • مشابه: transfer
جمله های نمونه
1. i commend myself to you, o, god
خود را به تو می سپارم ای خدا!
2. Everyone commended the mayor's thrifty suggestion.
[ترجمه گوگل]همه از پیشنهاد صرفه جویانه شهردار استقبال کردند [ترجمه ترگمان]همه پیشنهادها شهردار را ستودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Florence commended the baby to her aunt's care.
[ترجمه Spring] فلورانس مراقبت از کودک را به عمه اش سپرد
|
[ترجمه گوگل]فلورانس نوزاد را به عمه اش تحسین کرد [ترجمه ترگمان]فلورانس کودک را به مراقبت عمه اش ستایش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The truth is that we all like to be commended for good work.
[ترجمه گوگل]حقیقت این است که همه ما دوست داریم برای کارهای خوب مورد تحسین قرار بگیریم [ترجمه ترگمان]حقیقت این است که همه ما دوست داریم برای کاره ای خوب مورد تقدیر قرار بگیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This TV play does not seem to commend itself to me.
[ترجمه لیدا] به نظر نمی رسد این برنامه تلویزیونی مورد تایید باشه
|
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد این نمایش تلویزیونی خودش را به من تحسین کند [ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که این بازی تلویزیون خودش را به من بسپارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We should commend good people and good deeds.
[ترجمه گوگل]باید از افراد خوب و کارهای خوب تقدیر کرد [ترجمه ترگمان]ما باید مردم خوب و کاره ای خوب را ستایش کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I should like to commend this dictionary to you.
[ترجمه گوگل]من می خواهم این فرهنگ لغت را به شما تحسین کنم [ترجمه ترگمان]دلم می خواهد این فرهنگ لغت را برای شما تعریف کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I commend Ms. Orth on writing such an informative article.
[ترجمه گوگل]من خانم اورث را برای نوشتن چنین مقاله آموزنده ای تحسین می کنم [ترجمه ترگمان]من خانم \"orth\" رو برای نوشتن همچین مقاله ای از شما ستایش می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We commend her soul to God.
[ترجمه گوگل]روحش را به خدا می سپاریم [ترجمه ترگمان]روحش را به خدا می سپارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The plan did not commend itself to the Allies.
[ترجمه گوگل]این طرح خود را به متفقین تحسین نکرد [ترجمه ترگمان]این طرح خود را به متفقین نشان نداد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I can commend it to him as a realistic course of action.
[ترجمه گوگل]من می توانم آن را به عنوان یک اقدام واقع بینانه به او تحسین کنم [ترجمه ترگمان]من می توانم آن را به عنوان یک راه واقع گرایانه از عمل تحسین کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I want to commend my little brother to your care.
[ترجمه گوگل]من می خواهم برادر کوچکم را به مراقبت شما بسپارم [ترجمه ترگمان]من می خواهم برادر کوچک خود را به مراقبت شما می سپارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The movie has little to commend it .
[ترجمه گوگل]فیلم برای ستایش چندانی ندارد [ترجمه ترگمان] فیلم یه کم ازش تمجید می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ian McKellen's performance had much to commend it .
[ترجمه گوگل]عملکرد یان مککلن برای تمجید از آن بسیار بود [ترجمه ترگمان]نمایش \"ایان مک کالن\" چیزای زیادی برای ستایش از اون داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I commended the chef on the excellent meal. I later wrote to commend him to his employer, the restaurant owner.
[ترجمه گوگل]من سرآشپز را بابت غذای عالی تحسین کردم بعداً نامه ای نوشتم تا او را به کارفرمایش، صاحب رستوران، تحسین کنم [ترجمه ترگمان]من از آشپز در غذای عالی تشکر کردم بعدها نوشتم که او را به کارفرمای خود، صاحب رستوران، می سپارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Colleagues, I commend this report to you.
[ترجمه گوگل]همکاران، این گزارش را به شما پیشنهاد می کنم [ترجمه ترگمان]همکاریم، این گزارش رو به شما می سپارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. His ideas do not commend themselves to me.
[ترجمه گوگل]ایده های او خود را به من تحسین نمی کند [ترجمه ترگمان]افکار او خودشان را به من ستایش نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The proposed site has much to commend it.
[ترجمه گوگل]سایت پیشنهادی چیزهای زیادی برای ستایش دارد [ترجمه ترگمان]این سایت پیشنهاد زیادی برای ارزیابی آن دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• praise; recommend; give to for safekeeping if you commend someone or something, you praise them formally to other people; a formal word. if something commends itself to you, you approve of it; a formal word.