1. Trust me - it's not comme il faut to wear a pink tie to a funeral.
[ترجمه گوگل]به من اعتماد کنید - پوشیدن کراوات صورتی در مراسم تشییع جنازه بد نیست
[ترجمه ترگمان]به من اعتماد کن - مثل این نیست که باید یک کراوات صورتی به یک مراسم ختم بپوشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It is not comme il faut for a gentleman to be constantly asking for money.
[ترجمه گوگل]اینکه یک آقا مدام طلب پول کند، مصلحت نیست
[ترجمه ترگمان]درست مثل این نیست که یک آقا دائما از او پول بخواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Everything must be done comme il faut, an expression that applies equally to getting married and getting drunk, stuffing a duck and filling in a form, addressing an envelope and addressing a teacher.
[ترجمه گوگل]همه چیز باید comme il faut انجام شود، تعبیری که به طور یکسان در مورد ازدواج و مست کردن، پر کردن اردک و پر کردن فرم، خطاب به پاکت و خطاب به معلم صدق می کند
[ترجمه ترگمان]باید کاری کرد که باید درست باشد، یک حالت که به طور مساوی ازدواج کند و مست شود، یک اردک را پر کند و یک شکل را پر کند، یک پاکت را خطاب کند و به معلم خطاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She was very quiet and very comme il faut.
5. Otherwise, this chapter analysis the rational limit of the road traffic security attention obligation, expatiate the comme il faut value choice of humanity, when facing the allowable danger.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، این فصل محدودیت منطقی الزام توجه به امنیت ترافیک جادهای را تحلیل میکند، و در صورت مواجهه با خطر مجاز، ارزش comme il faut انتخاب بشریت را توضیح میدهد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، این فصل محدودیت های منطقی وظایف مورد توجه امنیت ترافیک جاده ای را تحلیل می کند، در حالیکه مواجهه با خطر مجاز را الزامی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید