commandment

/kəˈmændmənt//kəˈmɑːndmənt/

معنی: حکم، فرمان، دستور خدا
معانی دیگر: (امور مذهبی و اخلاقی) فرمان ( به ویژه هر یک از ده فرمانی که به حضرت موسی نازل شد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an order or directive.

(2) تعریف: in the Jewish or Christian Bible, one of the Ten Commandments or laws given to Moses by God.

جمله های نمونه

1. if you err and disobey the lord's commandment . . .
اگر منحرف شوی و امر خداوند را اطاعت نکنی . . .

2. Which commandment did he consider to be the greatest?
[ترجمه گوگل]کدام فرمان را بزرگ‌تر می‌دانست؟
[ترجمه ترگمان]او به کدام یک از آن ها فکر می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But the tenth commandment is different from all the rest.
[ترجمه گوگل]اما فرمان دهم با بقیه فرق دارد
[ترجمه ترگمان]اما این فرمان دهم متفاوت از بقیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fourth commandment is very explicit that six days of every week are for work and one for rest.
[ترجمه گوگل]فرمان چهارم بسیار صریح است که شش روز از هر هفته برای کار و یک روز برای استراحت است
[ترجمه ترگمان]این فرمان چهارم بسیار صریح است که شش روز از هر هفته برای کار و دیگری برای استراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A New commandment I give unto you, you are to love your neighbour as yourself.
[ترجمه گوگل]فرمان جدیدی به شما می‌دهم، همسایه‌تان را مانند خودتان دوست بدارید
[ترجمه ترگمان]یک فرمان جدید که من به شما می گویم، شما دوست دارید که همسایه خود را نیز دوست داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The eleventh commandment: Thou shalt not lean on thy left elbow, or else.
[ترجمه گوگل]فرمان یازدهم: به آرنج چپت تکیه نکن وگرنه
[ترجمه ترگمان]فرمان یازدهم: تو نباید به آرنج چپ خود تکیه کنی والا!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the light of the fifth commandment should you be modifying your response in some way?
[ترجمه گوگل]با توجه به فرمان پنجم آیا باید پاسخ خود را به نحوی اصلاح کنید؟
[ترجمه ترگمان]در پرتو این فرمان پنجم باید پاسخ خود را به طریقی تغییر دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On what one commandment or value should I build my goals?
[ترجمه گوگل]اهدافم را بر اساس کدام فرمان یا ارزش باید بنا کنم؟
[ترجمه ترگمان]در چه چیزی این فرمان و یا ارزش باید برای من هدف های خود را بنا کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now the end of the commandment is charity, from a pure heart, and a good conscience, and an unfeigned faith.
[ترجمه گوگل]اینک عاقبت امر، صدقه است، از دل پاک و وجدان پاک و ایمان بی ادعا
[ترجمه ترگمان]اینک پایان فرمان از یک قلب پاک و یک وجدان پاک و یک ایمان معصومانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The First Commandment was when Eve told Adam to eat the apple.
[ترجمه گوگل]اولین فرمان زمانی بود که حوا به آدم گفت سیب را بخورد
[ترجمه ترگمان]اولین فرمان زمانی بود که حوا به آدم گفت سیب بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The researches on A Dream of Red Mansions in Qing Dynasty had two topics:the literary tradition of "commandment and persuasion"that was prevalent from Yuan Dynasty and the personalism of Confucianism.
[ترجمه گوگل]تحقیقات روی رویای عمارت های سرخ در سلسله چینگ دو موضوع داشت: سنت ادبی «فرمان و متقاعدسازی» که از سلسله یوان رواج داشت و شخصیت گرایی کنفوسیوس
[ترجمه ترگمان]تحقیقات بر روی یک رویای از عمارت سرخ در دودمان چینگ دو موضوع داشت: سنت ادبی \"فرمان و تشویق\" که از دودمان یوآن و the of رایج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And now this commandment is for you, O priests.
[ترجمه گوگل]و اکنون این فرمان برای شما است ای کاهنان
[ترجمه ترگمان]و اکنون این فرمان برای شماست، ای کشیشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And in every province, whithersoever the king's commandment and his decree came, there was great mourning among the Jews, and fasting, and weeping, and wailing; and many lay in sackcloth and ashes.
[ترجمه گوگل]و در هر استانی که فرمان پادشاه و فرمان او می رسید، در میان یهودیان ماتم فراوان بود و روزه و گریه و زاری می شد و بسیاری در گونی و خاکستر دراز کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]و در هر استان هر جا که فرمان شاه و فرمان او صادر می شد، در میان یهودیان، روزه و روزه و گریه و زاری بود؛ و بسیاری از آن ها گونی و خاکستر داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This commandment have I received of my Father.
[ترجمه گوگل]این فرمان را از پدرم دریافت کردم
[ترجمه ترگمان]این دستور از پدرم صادر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حکم (اسم)
brief, attachment, dictum, statement, edict, canon, precept, sentence, rule, decree, verdict, mandate, commission, pardon, fiat, arbiter, ruling, warrant, ordonnance, statute, commandment, finding, doom, writ, ordinance, rescript

فرمان (اسم)
order, bill, word, edict, precept, instruction, command, decree, mandate, commission, errand, institute, sanction, ordonnance, charter, steering wheel, commandment, ordinance, handlebar, rescript

دستور خدا (اسم)
commandment

انگلیسی به انگلیسی

• any one of the ten commandments (biblical); command
the ten commandments are the rules of behaviour which, according to the old testament of the bible, people should obey.

پیشنهاد کاربران

بپرس