1. He got permission from his commanding officer to join me.
[ترجمه گوگل]او از افسر فرمانده خود اجازه گرفت تا به من ملحق شود
[ترجمه ترگمان]اون از افسر فرمانده اجازه گرفته که به من ملحق بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The commanding officer is putting Sergeant Green in for the Victoria Cross.
[ترجمه گوگل]افسر فرمانده گروهبان گرین را برای صلیب ویکتوریا قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]افسر فرمانده، گروهبان گرین را برای ورود به ایستگاه ویکتوریا معرفی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The battalion marched past their commanding officer.
[ترجمه گوگل]گردان از كنار فرمانده خود گذشت
[ترجمه ترگمان]گردان از مقابل افسر فرمانده عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The commanding officer expected unquestioning obedience from his men.
[ترجمه گوگل]افسر فرمانده انتظار اطاعت بی چون و چرای افرادش را داشت
[ترجمه ترگمان]افسر فرمانده از اطاعت بی چون و چرای افرادش اطاعت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The troops were ranged in front of the commanding officer.
[ترجمه گوگل]نیروها را جلوی افسر فرمانده بردند
[ترجمه ترگمان]سربازان در مقابل افسر فرمانده صف ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In the absence of my commanding officer, I acted on my own initiative.
[ترجمه گوگل]در غیاب افسر فرمانده ام به ابتکار عمل کردم
[ترجمه ترگمان]در غیاب من به ابتکار خودم عمل کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Inasmuch as you are their commanding officer, you are responsible for the behaviour of these men.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که شما فرمانده آنها هستید، مسئولیت رفتار این افراد با شماست
[ترجمه ترگمان]از آنجایی که شما افسر فرمانده آن ها هستید، مسئول رفتار این افراد هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The commanding officer put Sergeant Williams in for a medal for bravery.
[ترجمه گوگل]افسر فرمانده گروهبان ویلیامز را برای مدال شجاعت قرار داد
[ترجمه ترگمان]افسر فرمانده، گروهبان ویلیامز را به خاطر مدال شجاعت مجروح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Phyllis Blanton, commanding officer of the Monterey Coast Guard station.
[ترجمه گوگل]فیلیس بلانتون، افسر فرمانده ایستگاه گارد ساحلی مونتری
[ترجمه ترگمان]فیلیس Blanton، افسر فرمانده گارد ساحلی مونتری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Who is your commanding officer?
11. His recommendation was that a commanding officer be appointed with an administrative staff.
[ترجمه گوگل]توصیه ایشان این بود که یک فرمانده با کادر اداری تعیین شود
[ترجمه ترگمان]توصیه او این بود که یک افسر فرمانده با کارکنان اداری منصوب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We hear nothing from our commanding officer.
[ترجمه گوگل]ما از فرمانده خود چیزی نمی شنویم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ خبری از افسر فرمانده نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Soldiers must always obey their commanding officer.
[ترجمه گوگل]سربازان باید همیشه از افسر فرمانده خود اطاعت کنند
[ترجمه ترگمان]سربازان همیشه باید از officer اطاعت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. When the men did not return, the commanding officer sent out a search party.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مردان برنگشتند، افسر فرمانده یک گروه جستجو را فرستاد
[ترجمه ترگمان]وقتی مردان باز نگشتند، افسر فرمانده گروه تجسس را بیرون فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید