1. when the commanding officer was shot, the soldiers become quite dispirited
هنگامی که افسر فرمانده تیر خورد سربازان روحیه ی خود را باختند.
2. the relief of the commanding officer was certain
تعویض افسر فرمانده حتمی بود.
3. He got permission from his commanding officer to join me.
[ترجمه گوگل]او از افسر فرمانده خود اجازه گرفت تا به من ملحق شود
[ترجمه ترگمان]اون از افسر فرمانده اجازه گرفته که به من ملحق بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He has a commanding presence and deep, authoritative voice.
[ترجمه گوگل]او حضوری فرمانده و صدایی عمیق و مقتدر دارد
[ترجمه ترگمان]حضور فرمانده دارد و صدایش عمیق و آمرانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The commanding officer is putting Sergeant Green in for the Victoria Cross.
[ترجمه گوگل]افسر فرمانده گروهبان گرین را برای صلیب ویکتوریا قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]افسر فرمانده، گروهبان گرین را برای ورود به ایستگاه ویکتوریا معرفی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The castle occupies a commanding position on a hill.
[ترجمه گوگل]قلعه موقعیت فرماندهی را بر روی یک تپه اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]قلعه یک موضع فرمانده در یک تپه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The team has now built up a commanding lead.
[ترجمه گوگل]این تیم اکنون یک رهبری فرماندهی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این تیم اکنون رهبری فرماندهی را بر عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The house occupies a commanding position at the top of the valley.
[ترجمه گوگل]خانه موقعیت فرماندهی را در بالای دره اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]این خانه دارای یک موقعیت فرماندهی در بالای دره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Through the window I could see the commanding figure of Mrs Bradshaw.
[ترجمه گوگل]از پنجره میتوانستم چهره فرمانده خانم برادشاو را ببینم
[ترجمه ترگمان]از پنجره توانستم چهره فرمانده بردشو را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He has a commanding presence and an authoritative voice.
[ترجمه گوگل]حضوری فرمانده و صدایی مقتدر دارد
[ترجمه ترگمان]حضور فرمانده دارد و صدای آمرانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The battalion marched past their commanding officer.
[ترجمه گوگل]گردان از كنار فرمانده خود گذشت
[ترجمه ترگمان]گردان از مقابل افسر فرمانده عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He has a commanding lead in the championships.
[ترجمه گوگل]او در مسابقات قهرمانی برتری دارد
[ترجمه ترگمان]او رهبری در این مسابقات را بر عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The French vessel has a commanding lead.
[ترجمه گوگل]کشتی فرانسوی دارای سرب فرماندهی است
[ترجمه ترگمان]کشتی فرانسوی رهبری فرمانده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Our team has a commanding lead of forty to twenty.
[ترجمه گوگل]تیم ما چهل به بیست برتری دارد
[ترجمه ترگمان]تیم ما چهل تا بیست سال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید