1. a commander with large powers
یک فرمانده با اختیارات زیاد
2. brigade commander
فرمانده ی تیپ
3. company commander
فرمانده ی گروهان
4. our commander spurned the enemy's offer of unconditional surrender
فرمانده ما پیشنهاد دشمن مبنی بر تسلیم بدون قید و شرط را با تحقیر رد کرد.
5. supreme commander of the allied forces
فرمانده کل نیروهای متحدین
6. the commander denied his request
فرمانده درخواست او را رد کرد.
7. the commander of the regiment
فرمانده هنگ
8. the commander praised the discipline of the troops
فرمانده فرمانبرداری افراد قشون را مورد ستایش قرار داد.
9. the commander quelled the disturbance in the city
سردار آشوب شهر را خواباند.
10. the commander ranks all officers
فرمانده مافوق کلیه ی افسران است.
11. the commander reviewed the regiment
فرمانده از هنگ سان دید.
12. the commander stood against the enemy audaciously
سردار بیباکانه مقابل دشمن ایستاد.
13. the commander stood up and overlooked the map on the table
فرمانده ایستاد و (از بالا) به نقشه ی روی میز نگاه کرد.
14. the commander was infamous for his cruelty
ظلم فرمانده او را بدنام کرده بود.
15. the commander was listening to the soldiers' emotions about the war
فرمانده به احساسات سربازان نسبت به جنگ گوش فرا می داد.
16. a fleet commander
فرمانده ی ناوگان
17. the chinese commander . . . consulted with the guide
(نظامی گنجوی) سپهدار چین . . . سگالش گری کرد با رهنمای
18. the foxy commander who tried to attack the enemy from behind
فرمانده ی حیله گر که می کوشید از پشت به دشمن حمله کند
19. the savage commander ordered the civilians to be executed
فرمانده ی ظالم دستور داد که غیر نظامیان اعدام بشوند.
20. the president qua commander in chief
رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل قوا
21. a bullet winged our commander
گلوله ای دست فرمانده ما را زخمی کرد.
22. alexander was a bold commander
اسکندر سرکرده ی بی باکی بود.
23. he spoke to his commander in a confident manner
او با قاطعیت با فرمانده خود صحبت کرد.
24. the news that the commander had been shot disheartened the soldiers
خبر تیر خوردن فرمانده سربازان را دلسرد کرد.
25. he replaced rommel as the commander in chief of the western front
او به جای رمل فرمانده جبهه ی باختر شد.
26. he served his nation as commander in three wars
او در سه جنگ به عنوان فرمانده به کشورش خدمت کرد.
27. the soldiers filed past the commander
سربازان (به صف) از جلو فرمانده رژه رفتند.
28. each directive was signed by the commander himself
هر یک از دستورات شخصا توسط فرمانده امضا می شد.
29. he was removed from his position as commander
از مقام فرماندهی خود معزول شد.
30. the soldiers' open revolt against the exacting commander
شورش علنی سربازان بر علیه فرمانده سختگیر
31. he will go down in history as a cowardly commander
تاریخ از او به عنوان یک فرمانده ترسو یاد خواهد کرد.