commandeer

/ˌkɑːmənˈdɪr//ˌkɒmənˈdɪə/

معنی: وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن
معانی دیگر: (ارتش - به ویژه هنگام جنگ) مصادره کردن، تصرف کردن، (به زور) به خدمت ارتش درآوردن، به خدمت اجباری فراخواندن، مصادره کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: commandeers, commandeering, commandeered
(1) تعریف: to force (a civilian) into, or seize (goods) for, the military.
مترادف: impress
مشابه: coerce, confiscate, conscript, draft, induct, requisition, seize, take

- The army commandeered the farmer's horses.
[ترجمه گوگل] ارتش اسب های کشاورز را فرماندهی کرد
[ترجمه ترگمان] ارتش اسب های کشاورزی را در اختیار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to take by force or without authorization.
مترادف: appropriate, expropriate, seize
مشابه: confiscate, requisition, take

جمله های نمونه

1. The only to commandeer a man can be violent memories, is the live better.
[ترجمه گوگل]تنها خاطرات خشونت آمیز برای فرماندهی یک مرد، زندگی بهتر است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که برای مصادره کردن یک انسان می تواند خاطرات خشن باشد، زندگی بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Two hijackers used fake explosives to commandeer the airliner.
[ترجمه گوگل]دو هواپیماربای از مواد منفجره تقلبی برای فرماندهی هواپیما استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]دو رباینده از مواد منفجره جعلی برای تعمیر هواپیما استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The lawyers, we think, are in waiting to commandeer any dispute, worthy or not.
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم وکلا منتظر هستند تا هر اختلافی را چه شایسته و چه غیر شایسته، فرماندهی کنند
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که وکلا منتظر هستند تا هر گونه اختلاف یا اختلاف را حل کنند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A paramilitary group attempted to commandeer the bus and take it to Madrid.
[ترجمه گوگل]یک گروه شبه نظامی تلاش کرد اتوبوس را فرماندهی کند و آن را به مادرید برساند
[ترجمه ترگمان]یک گروه شبه نظامی سعی کرد اتوبوس را از بین ببرد و آن را به مادرید برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Truth always commandeer the ascendancy in my heart altitude . He is like a famous and burly hero, I live convivially in the paradise which is furnished by him .
[ترجمه گوگل]حقیقت همیشه در ارتفاع قلبم فرمانروای تعالی است او مانند یک قهرمان مشهور و تنومند است، من در بهشتی که توسط او تجهیز شده است با آرامش زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان]حقیقت همیشه امتیاز قلب من رو از دست میده او مانند یک قهرمان مشهور و تنومند است که من در بهشتی زندگی می کنم که از آن برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He decides to commandeer their room.
[ترجمه گوگل]او تصمیم می گیرد اتاق آنها را فرماندهی کند
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم میگیره اتاق اونا رو مصادره کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government will commandeer ships only in wartime.
[ترجمه گوگل]دولت کشتی ها را فقط در زمان جنگ فرماندهی می کند
[ترجمه ترگمان]دولت فقط در زمان جنگ کشتی ها را تحت فشار قرار خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That last wishes as merely commandeer to hoard up you away from the action.
[ترجمه گوگل]این آخرین آرزو به عنوان یک فرمانده صرفاً دارد که شما را از عمل دور کند
[ترجمه ترگمان]آخرین خواسته من اینه که از دست دادن تو تو رو از دست بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The large coiled springs and unfamiliar machinery tempt one to try to commandeer the thing and ride it into another era.
[ترجمه گوگل]فنرهای پیچ دار بزرگ و ماشین آلات ناآشنا فرد را وسوسه می کند که سعی کند چیز را کنترل کند و آن را به عصر دیگری ببرد
[ترجمه ترگمان]فنرهای coiled و ماشین های ناآشنا کسی را وسوسه می کند که آن چیز را از بین ببرد و آن را به عصر دیگری برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Crown had long had an unquestioned right to commandeer ships from coastal towns.
[ترجمه گوگل]تاج از مدت‌ها پیش حقی بدون چون و چرا برای فرماندهی کشتی‌ها از شهرهای ساحلی داشت
[ترجمه ترگمان]کراون مدت مدیدی بود که حق بی چون و چرای کشتی های ساحلی را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The regents' vote accommodated real-estate developers who hoped to commandeer the publicly funded college for private profit.
[ترجمه گوگل]رای نایب السلطنه ها به توسعه دهندگان املاک و مستغلات که امیدوار بودند کالج با بودجه عمومی را برای سود خصوصی اداره کنند، در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]رای regents توسعه دهندگان املاک و مستغلات را که امیدوار بودند برای سود شخصی به یک کالج دولتی سرمایه گذاری کنند، دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The many vehicles of the bigger officials and the more important offices were the most raffish, for the powerful could commandeer all the transport they wanted.
[ترجمه گوگل]بسیاری از وسایل نقلیه مقامات بزرگتر و دفاتر مهم تر از همه پرحاشیه بودند، زیرا قدرتمندان می توانستند تمام حمل و نقلی را که می خواستند اداره کنند
[ترجمه ترگمان]وسایل نقلیه بسیاری از مقامات بزرگ تر و ادارات مهم تری the بودند، چرا که قدرت حمل و نقل بسیار قدرتمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accordingly, must press its final utility and value will decide commandeer is compensated.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، باید فایده و ارزش نهایی آن را فشار داد تا فرمانده جبران شود
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، باید مصرف نهایی و ارزش نهایی خود را فشار داده و تصمیم بگیرد که commandeer جبران شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Atta's luggage never made it onto the plane which he would commandeer.
[ترجمه گوگل]چمدان عطا هرگز به هواپیمایی که او فرماندهی می کرد نرسید
[ترجمه ترگمان]چمدان های Atta هیچ وقت سوار هواپیما نشدن که اون مصادره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وارد به خدمت اجباری کردن (فعل)
commandeer

برای ارتش برداشتن (فعل)
commandeer

انگلیسی به انگلیسی

• draft into active service (military); take possession for military purpose; take over, take command of
if someone uses their authority or power to commandeer a vehicle or building, they take it in order to use it.

پیشنهاد کاربران

According to Oxford Dictionaries, “commandeer” is a verb that means officially take possession or control of, especially for military purposes
بطور رسمی مالکیت یا کنترل چیزی را بویژه با اهداف نظامی، در اختیار گرفتن
...
[مشاهده متن کامل]

During the war, the military commandeered civilian vehicles to transport troops and supplies
The government has the power to commandeer private property in times of emergency
The CEO commandeered the conference room for her meeting, even though it was already booked by another team
The team captain commandeered the ball and scored the winning goal
The manager commandeered the project from her team and completed it herself, without giving them credit

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/commandeer?q=commandeering• https://bing.com/search?q=commandeer
استفاده کردن از چیزی ( ساختمان یا وسیله نقلیه ) که متعلق به فرد دیگری است
مصادره کردن
سرباز وظیفه
قرض گرفتن
به خدمت گماردن چیزی برای کاری

بپرس