comical

/ˈkɑːmɪkl̩//ˈkɒmɪkl̩/

معنی: خنده دار، خنده اور
معانی دیگر: مضحک، خنده آور، پربذله، فکاهی، عجب، شگفت انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: comically (adv.), comicalness (n.)
(1) تعریف: causing amusement; funny.
مترادف: droll, funny, humorous
متضاد: serious, unamusing
مشابه: amusing, entertaining, laughable

- He looked so comical in that old hat that we all had to laugh.
[ترجمه Me] در کلاه قدیمی او خنده دار بنظر می رسیدو ما همه باهم خندیدیم .
|
[ترجمه گوگل] او در آن کلاه قدیمی آنقدر خنده دار به نظر می رسید که همه ما مجبور شدیم بخندیم
[ترجمه ترگمان] خیلی مضحک به نظر می رسید که همه ما باید بخندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to comedy; comic.
مترادف: comedic, comic
مشابه: farcical, humorous

- As an actress, she enjoys playing comical roles just as much as dramatic roles.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک بازیگر، از بازی در نقش های طنز به اندازه نقش های دراماتیک لذت می برد
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک بازیگر نقش های کمدی بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his style of writing is comical
سبک نگارش او خنده انگیز است.

2. the circus group included two very comical dwarfs
گروه سیرک دارای دو کوتوله ی بسیار مضحک بود.

3. What made it so comical was that their hats kept falling off.
[ترجمه گوگل]چیزی که آن را بسیار خنده دار می کرد این بود که کلاه آنها مدام می افتاد
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن را خنده دار ساخته بود این بود که کلاه های خود را از هم جدا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Everyone laughed at her comical remarks.
[ترجمه گوگل]همه از سخنان خنده دار او خندیدند
[ترجمه ترگمان]همه به حرف های خنده دار او خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That's a comical hat you're wearing.
[ترجمه گوگل]این یک کلاه طنز است که شما بر سر دارید
[ترجمه ترگمان]کلاه مضحکی پوشیده بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a faintly comical figure who fears being made fun of.
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت کم‌معضل است که می‌ترسد مسخره شود
[ترجمه ترگمان]او یک مرد بسیار مضحک است که از آن می ترسد و از این کار لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her expression is almost comical.
[ترجمه گوگل]بیان او تقریباً خنده دار است
[ترجمه ترگمان]قیافه اش خیلی خنده دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The comical characters are brought into the story for a little light relief.
[ترجمه گوگل]شخصیت های کمیک برای تسکین کمی به داستان آورده شده اند
[ترجمه ترگمان]شخصیت های خنده دار داستان به خاطر کمی آسودگی خاطر به داستان تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He looked so comical in that hat.
[ترجمه گوگل]در آن کلاه خیلی خنده دار به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در آن کلاه خیلی مضحک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He looked highly comical wearing that tiny hat.
[ترجمه گوگل]او با پوشیدن آن کلاه کوچک بسیار خنده دار به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]خیلی مضحک به نظر می رسید که کلاه کوچک را بر سر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Imagine the comical scene when Grant goes to visit Rod who is convalescing at home.
[ترجمه گوگل]صحنه خنده‌داری را تصور کنید که گرانت به ملاقات راد می‌رود که در خانه در حال نقاهت است
[ترجمه ترگمان]یک صحنه مضحک را تصور کنید وقتی که گرانت به دیدن رود رود می رود که در خانه پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A wry and comical early cynicism rapidly transforms into an overwhelming sense of sourness.
[ترجمه گوگل]بدبینی اولیه خنده‌دار و خنده‌دار به سرعت به یک حس طاقت فرسا تبدیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک بدبینی زودرس و مضحک به سرعت به یک حس ترش ترش تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That would have been comical if it hadn't been so downright offensive.
[ترجمه گوگل]اگر اینقدر توهین آمیز نبود، خنده دار بود
[ترجمه ترگمان]اگر این کار توهین آمیز نبود، خنده دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A faintly comical figure, he fears ridicule above all else.
[ترجمه گوگل]او که شخصیتی کم‌آمیز کمیک است، بیش از هر چیز از تمسخر می‌ترسد
[ترجمه ترگمان]او با صدایی ضعیف و مضحک از هر چیز دیگر آن را مسخره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنده دار (صفت)
ridiculous, funny, comic, hilarious, comical, laughable

خنده اور (صفت)
funny, ludicrous, droll, farcical, comical, laughable, risible

انگلیسی به انگلیسی

• funny, amusing, humorous
someone or something that is comical makes you want to laugh.

پیشنهاد کاربران

بپرس