comfortably

/ˈkʌmf.tə.bli//ˈkʌmf.tə.bli/

به اسودگی، براحتی، بااسایش خاطر

جمله های نمونه

1. she is comfortably fixed for life
زندگی او در کمال رفاه تا آخر عمر فراهم است.

2. he had couched himself comfortably on the bed and was reading a book
او با آسودگی روی بستر قرار گرفته بود و کتاب می خواند.

3. in order to exist comfortably
برای راحت زیستن

4. as far as money was concerned she was comfortably circumstanced
از نظر مالی در رفاه بود.

5. he labors hard so that his family can live comfortably
او سخت کار می کند تا خانواده اش در رفاه باشند.

6. All the rooms were comfortably furnished.
[ترجمه گوگل]همه اتاق ها به راحتی مبله شده بودند
[ترجمه ترگمان]همه اتاق ها به راحتی مبله شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The river was too wide to swim across comfortably.
[ترجمه گوگل]رودخانه آنقدر عریض بود که نمی‌توانست راحت از آن عبور کند
[ترجمه ترگمان]رودخانه انقدر عریض بود که بتواند به راحتی شنا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is comfortably cocooned in pillows.
[ترجمه گوگل]او به راحتی در بالش پیله شده است
[ترجمه ترگمان]او به راحتی در بالش ها فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hotel is modern and comfortably furnished .
[ترجمه گوگل]این هتل مدرن است و مبله راحتی دارد
[ترجمه ترگمان]هتل امروزی است و به راحتی مبله شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He seated himself comfortably at the foot of the bed.
[ترجمه گوگل]خودش را راحت در پای تخت نشست
[ترجمه ترگمان]روی تخت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The House voted by 327 votes to 9 comfortably exceeding the required two-thirds majority.
[ترجمه گوگل]مجلس نمایندگان با 327 رای موافق و 9 رای مخالف به راحتی از دو سوم اکثریت لازم رای داد
[ترجمه ترگمان]مجلس با ۳۲۷ رای موافق به ۹ رای موافق از اکثریت دو سوم رای اکثریت آرا رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you're all sitting comfortably, then I'll begin.
[ترجمه گوگل]اگر همه شما راحت نشسته اید، من شروع می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر همه شما راحت بنشینید، من شروع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were soon chatting comfortably with each other.
[ترجمه گوگل]آنها به زودی به راحتی با یکدیگر چت می کردند
[ترجمه ترگمان]خیلی زود با هم گپ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His means permit him to live comfortably.
[ترجمه گوگل]امکانات او به او اجازه می دهد تا راحت زندگی کند
[ترجمه ترگمان]به این معنی است که به او اجازه می دهد که راحت زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They are now comfortably established in their new house.
[ترجمه گوگل]آنها اکنون به راحتی در خانه جدید خود مستقر شده اند
[ترجمه ترگمان]اکنون در خانه جدیدشان به راحتی در آنجا مستقر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This car could comfortably outpace its rivals in a sprint.
[ترجمه گوگل]این خودرو می تواند به راحتی در یک سرعت از رقبای خود پیشی بگیرد
[ترجمه ترگمان]این ماشین می توانست با سرعت رقبایش را در یک سرعت پرت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He can comfortably afford the extra expense.
[ترجمه گوگل]او می تواند به راحتی از پس هزینه های اضافی برآید
[ترجمه ترگمان]اون میتونه هزینه اضافی خرج کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a relaxed manner, at ease; spaciously

پیشنهاد کاربران

۱. به راحتی. راحت ۲. بطور مرفه. مرفه ۳. بی دردسر ۴. با اختلاف زیاد
مثال:
They won the game comfortably.
آنها به راحتی و بی دردسر بازی را بردند.
با طیب خاطر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : comfort
✅️ اسم ( noun ) : comfort / comforter
✅️ صفت ( adjective ) : comfortable / comforting
✅️ قید ( adverb ) : comfortably / comfortingly
فارغانه. [ رِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) در حال فراغت و آسایش خاطر :
داشت از تیغ و تیغبازی دست
فارغانه به رود و باده نشست.
نظامی.
e. g They'll have enough money to live comfortably
اونا اینقدری پول داشتن که در راحتی و آسایش کامل زندگی کنن
به شکل/صورت آرامش بخشی - به آسودگی - به راحتی - به آرامی خیال - با خیالی راحت - با آسایش خاطر - با دلی سبک - به آسانی عمل - با خاطر جمعی - به دور از نگرانی/دلهره/دلواپسی - با ذهن/خیال راحت - به شادابی
...
[مشاهده متن کامل]
و آسودگی - به راحتی - با صراحت گفتن/انجام دادن - به دور از اضطراب - با دلی آرام - با مشقت و آسایش خاطر - به سادگی - به آرامی

بپرس